زندگی سم من «پارت پنجم»
زندگی سم من «پارت پنجم»
[از زبون آکاری]
آکاری: خ گوه نخورین چیکارم داشتین؟
باجی: میخواستیم بگیم میای بریم غروب بازار؟
آکاری: با منننننننن؟؟؟؟؟؟
چیفویو: اره با تو
آکاری: باششششهههههه من پایمممممم
عوااااا زنگ کلاس خوردددد
(باز هم نکتهههه من تو ژاپن نیستم که بدونم مدرسه ها چه شکلیهههه پسسس ما تصور می کنیممم کههههه از شیش صب تا سه ی بعد از ظهررر مدرسه دارننن و ساعت یک بعد از ظهررر زنگ ناهارهههه)
آکاری: ساعت چند؟
چیفویو: بعد مدرسه
آکاری: حلهههه
باجی: پس میبینمت
آکاری: باش جانههه
چیفویو و باجی: جانهه
[از زبون آکاری]
آکاری: خ گوه نخورین چیکارم داشتین؟
باجی: میخواستیم بگیم میای بریم غروب بازار؟
آکاری: با منننننننن؟؟؟؟؟؟
چیفویو: اره با تو
آکاری: باششششهههههه من پایمممممم
عوااااا زنگ کلاس خوردددد
(باز هم نکتهههه من تو ژاپن نیستم که بدونم مدرسه ها چه شکلیهههه پسسس ما تصور می کنیممم کههههه از شیش صب تا سه ی بعد از ظهررر مدرسه دارننن و ساعت یک بعد از ظهررر زنگ ناهارهههه)
آکاری: ساعت چند؟
چیفویو: بعد مدرسه
آکاری: حلهههه
باجی: پس میبینمت
آکاری: باش جانههه
چیفویو و باجی: جانهه
۲.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.