پارت ۴ اگه غلط دیکته دیدید معذرت
از زبان مایکی *
اون دیگه کیه نکنهاونیه که فکر میکنم
دختره: کارای زیادی برای باور کردن دروغ های پدرت بزرگ نشدی ؟
کارای: جواب سوال منو بده ...
دختره : بچه که زدن نداره و برای جواب سوالت ... روا ... اسمم رواعه
کارای : هر خری هستی با این کارت ینی طرف لاکپشت هایی
روا : اوه اره چه جورم ...
روا .. اون واقعه خواهرمونه موهای نصفه سفید و نصفه سیاه یکی از چشماش با ی چشم بند مشکی پوشیده شده و اونی که پوشیده نشده به رنگ طوسی و پوستش سفیده ی یقه اسکی آستین حلقه ای مشکی تنشه با ی سویشرت مشکی و شلوار مشکی چقدر خوشگله ....
کارای : پس تو هم میمیری
کارای بهش حمله کرد دقیقا مثل من داشت جا خالی میداد و اخرش هم یدونه زد پس کلش
کارای : تو دیگه هر کیی
روا : خودت چی فکر میکنی
کارای : بیخیال بعدا بر میگردم و اون موقع اول از همه جون تو رو میگیرم
روا : شتر در خواب بیند پنبه دانه گه لپ لپ خورد گه دانه دانه
کارای داشت میرفت
روا: وسط راه ی پماد بگیر برای سوزش خوبه به باباتم بده چون صورت اون هم نیاز داره
اونا رفتن
لئو : تو ...
مایکی : تو روا ای ؟
روا : تا جایی که میدونم اره خودمم
مایکی : تو خواهر بزرگ مایی ؟
دانی : مایکی هر کسی ...
روا : درسته مایکل آنجلو من خواهر بزرگ شما هستم
راف : استاد میگه که هستی یا نه
دستشو گرفت و داشت میکشید ولی اون اصلا تکون نخورد
روا : رافائل بیخودی تلاش نکن
لئو : تو همه ی مارو میشناسی...
روا : مگه میشه نشناسم
مایکی : خواهر ...
یکم روا صبر کرد خودمم تعجب کردم که اینطوری صداش زدم
روا: بله مایکی؟
مایکی : میتونم بغلت کنم؟
روا آروم بغلم کرد قدش یکم از من بلند تر بود
روا : معلومه هر وقت که بخوای میتونی بغلم کنی نیاز نیست واسه این کار اجازه بگیری
راف : تا چند وقت اینجایی
روا: ناراحتی برم ...
راف: نه میخوام بدونم
روا: همون پرخاشگر همیشگی... ی چند وقتی هستم تا ی ماموریت جدید بگیرم
لئو : میشه بمونی؟
دانی : درسته میشه دیگه نری ؟ ما دیگه نمیخوایم تو بری ...
روا : همتون ؟
راف: هممون !
روا : بریم خونه راجبش حرف میزنیم
تا خونه داشتم ازش سوال می پرسیدم
مایکی : چند سالته ؟
روا : ۱۹ ۳ ماه دیگه میرم تو ۲۰
مایکی: سلاح جنگیت چیه ؟
روا: ی داس
مایکی : چشم بند داری ؟ اون چه رنگیه ؟
چشم بندشو نشون داد
مایکی : مشکی ؟
لئو : مشکی خیلی سطح بالا ایه بالا ترین سطح
روا: خب پدرم در اومد ...
دوناتلو: بلدی با تکنولوژی کار کنی؟
روا : بیشتر از چیزی که فکر کنی
مایکی: پیتزا دوست داری؟
روا : اینم پرسیدن داره ؟
راف : راجب ما ها چی میدونی؟
روا : من خواهرتونم همه چیزو میدونم
آپریل: تو هم قدرت ماورا طبیعی داری ؟
روا :بله...
مایکی: دوست پسر هم داری ؟
روا: چی ؟ نه معلومه ندارم
مایکی : چی ولی تو که خیلی خوشگلی
روا:...
#لاکپشت_های_نینجا
اون دیگه کیه نکنهاونیه که فکر میکنم
دختره: کارای زیادی برای باور کردن دروغ های پدرت بزرگ نشدی ؟
کارای: جواب سوال منو بده ...
دختره : بچه که زدن نداره و برای جواب سوالت ... روا ... اسمم رواعه
کارای : هر خری هستی با این کارت ینی طرف لاکپشت هایی
روا : اوه اره چه جورم ...
روا .. اون واقعه خواهرمونه موهای نصفه سفید و نصفه سیاه یکی از چشماش با ی چشم بند مشکی پوشیده شده و اونی که پوشیده نشده به رنگ طوسی و پوستش سفیده ی یقه اسکی آستین حلقه ای مشکی تنشه با ی سویشرت مشکی و شلوار مشکی چقدر خوشگله ....
کارای : پس تو هم میمیری
کارای بهش حمله کرد دقیقا مثل من داشت جا خالی میداد و اخرش هم یدونه زد پس کلش
کارای : تو دیگه هر کیی
روا : خودت چی فکر میکنی
کارای : بیخیال بعدا بر میگردم و اون موقع اول از همه جون تو رو میگیرم
روا : شتر در خواب بیند پنبه دانه گه لپ لپ خورد گه دانه دانه
کارای داشت میرفت
روا: وسط راه ی پماد بگیر برای سوزش خوبه به باباتم بده چون صورت اون هم نیاز داره
اونا رفتن
لئو : تو ...
مایکی : تو روا ای ؟
روا : تا جایی که میدونم اره خودمم
مایکی : تو خواهر بزرگ مایی ؟
دانی : مایکی هر کسی ...
روا : درسته مایکل آنجلو من خواهر بزرگ شما هستم
راف : استاد میگه که هستی یا نه
دستشو گرفت و داشت میکشید ولی اون اصلا تکون نخورد
روا : رافائل بیخودی تلاش نکن
لئو : تو همه ی مارو میشناسی...
روا : مگه میشه نشناسم
مایکی : خواهر ...
یکم روا صبر کرد خودمم تعجب کردم که اینطوری صداش زدم
روا: بله مایکی؟
مایکی : میتونم بغلت کنم؟
روا آروم بغلم کرد قدش یکم از من بلند تر بود
روا : معلومه هر وقت که بخوای میتونی بغلم کنی نیاز نیست واسه این کار اجازه بگیری
راف : تا چند وقت اینجایی
روا: ناراحتی برم ...
راف: نه میخوام بدونم
روا: همون پرخاشگر همیشگی... ی چند وقتی هستم تا ی ماموریت جدید بگیرم
لئو : میشه بمونی؟
دانی : درسته میشه دیگه نری ؟ ما دیگه نمیخوایم تو بری ...
روا : همتون ؟
راف: هممون !
روا : بریم خونه راجبش حرف میزنیم
تا خونه داشتم ازش سوال می پرسیدم
مایکی : چند سالته ؟
روا : ۱۹ ۳ ماه دیگه میرم تو ۲۰
مایکی: سلاح جنگیت چیه ؟
روا: ی داس
مایکی : چشم بند داری ؟ اون چه رنگیه ؟
چشم بندشو نشون داد
مایکی : مشکی ؟
لئو : مشکی خیلی سطح بالا ایه بالا ترین سطح
روا: خب پدرم در اومد ...
دوناتلو: بلدی با تکنولوژی کار کنی؟
روا : بیشتر از چیزی که فکر کنی
مایکی: پیتزا دوست داری؟
روا : اینم پرسیدن داره ؟
راف : راجب ما ها چی میدونی؟
روا : من خواهرتونم همه چیزو میدونم
آپریل: تو هم قدرت ماورا طبیعی داری ؟
روا :بله...
مایکی: دوست پسر هم داری ؟
روا: چی ؟ نه معلومه ندارم
مایکی : چی ولی تو که خیلی خوشگلی
روا:...
#لاکپشت_های_نینجا
- ۱.۶k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط