پارت ۵۱ زندگی با بی تی اس
پارت ۵۱ زندگی با بی تی اس
در رو باز کردم
من : تو اینجا چیکار میکنی
جین : تو اینجا چیکار میکنی
من : من رو شوگا فرستاد تا جعبه کتاباش رو بیارم
جین : منم همینطور
یه دفعه در پشت سرم بسته شد
من : هااا باد زد
جین رفت در رو تکون داد
جین : قفل شد
من : این شوخیه دیگه
یه دفعه برق خاموش شد
بعد اینکه برق خاموش شد جیغ زدم و پریدم بغل جین.
جین : چی شد؟ چی دیدی.
من ( باحالت ترسیده ) از تاریکی میترسم
جین رو محکم تر بغل کردم
بقیه اعضا تو خونه داشتن از دوربین انباری دید میزدن
شوگا : اولین مرحله با موفقیت انجام شد
از ترس مثل بید میلرزیدم جین منو از بغلش خارج کرد و گفت
جین : یه لحظه وایسا ببینم میتونم چیزی پیدا کنم تا اینجا رو روشن کنم
جین داشت میگشت که یه شمع و کبریت پیدا کرد و شمع رو روشن کرد
جین : خب از قبل بهتر شد
من : اره بهتر شد
جین : احساس میکنم یه چیزی رو پامه
شمعو گرفت پایین
جیغ کشیدم و داد زدم
من : موششششششششش
جین همونجور خشکش زد
من : جین! خوبی!
من : نمیخوام بزنمت ولی مجبورم.
زدم تو گوش جین تا به خودش بیاد
بعد اینکه زدم تو گوشش جین به خودش اومد و جیغ زد و شمع از دستش افتاد رو لباسم و لباسم اتیش گرفت جین سریع لباس از تنم در اورد و انداختش زمین با پا خاموشش کرد
جین : خوبی
سریع پریدم بغل جین و زدم زیر گریه
جین داشت موهامو ناز میکرد
جین : اروم باش گریه نکن تموم شد
جین منو بغلش خارج کرد و با دستش اشکامو پاک کرد و کتشو در اورد و تنم کرد
جین : هوا سرده سرما میخوری
بقیه اعضا تا دیدن اوضاع قاراشمیشه سریع اومدن پایین و در رو باز کردند
در رو باز کردم
من : تو اینجا چیکار میکنی
جین : تو اینجا چیکار میکنی
من : من رو شوگا فرستاد تا جعبه کتاباش رو بیارم
جین : منم همینطور
یه دفعه در پشت سرم بسته شد
من : هااا باد زد
جین رفت در رو تکون داد
جین : قفل شد
من : این شوخیه دیگه
یه دفعه برق خاموش شد
بعد اینکه برق خاموش شد جیغ زدم و پریدم بغل جین.
جین : چی شد؟ چی دیدی.
من ( باحالت ترسیده ) از تاریکی میترسم
جین رو محکم تر بغل کردم
بقیه اعضا تو خونه داشتن از دوربین انباری دید میزدن
شوگا : اولین مرحله با موفقیت انجام شد
از ترس مثل بید میلرزیدم جین منو از بغلش خارج کرد و گفت
جین : یه لحظه وایسا ببینم میتونم چیزی پیدا کنم تا اینجا رو روشن کنم
جین داشت میگشت که یه شمع و کبریت پیدا کرد و شمع رو روشن کرد
جین : خب از قبل بهتر شد
من : اره بهتر شد
جین : احساس میکنم یه چیزی رو پامه
شمعو گرفت پایین
جیغ کشیدم و داد زدم
من : موششششششششش
جین همونجور خشکش زد
من : جین! خوبی!
من : نمیخوام بزنمت ولی مجبورم.
زدم تو گوش جین تا به خودش بیاد
بعد اینکه زدم تو گوشش جین به خودش اومد و جیغ زد و شمع از دستش افتاد رو لباسم و لباسم اتیش گرفت جین سریع لباس از تنم در اورد و انداختش زمین با پا خاموشش کرد
جین : خوبی
سریع پریدم بغل جین و زدم زیر گریه
جین داشت موهامو ناز میکرد
جین : اروم باش گریه نکن تموم شد
جین منو بغلش خارج کرد و با دستش اشکامو پاک کرد و کتشو در اورد و تنم کرد
جین : هوا سرده سرما میخوری
بقیه اعضا تا دیدن اوضاع قاراشمیشه سریع اومدن پایین و در رو باز کردند
۲۶.۴k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.