شش نفر بودیم دو ساعتی بودکه توی آسانسور گیر کرده بودیم

شش نفر بودیم، دو ساعتی بودکه توی آسانسور گیر کرده بودیم، هوا داشت تموم میشد، داشتیم نفسهای آخرو می کشیدم که یهو یکی دست کرد تو کیفشو یه چیپس در آورد و درشو باز کرد...
با هوای توی چیپس بود تونستیم دو ساعت دیگه دووم بیاریم تا امداد رسید!!!
:)))
دیدگاه ها (۴)

Let Them Win =>Bezarid bacheha barande shaan ;)

javabesho begiin ...kodoom???

دختر :عزیزم چیکار داری میکنی؟پسر :پشه میکشمدختر :تا حالا چند...

به بعضیا باس بگی :عزیزم.. "مرهم بودنت " بخوره تو سرت.. شما.....

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

من تو رو برمیگردونم (پارت ۳۱)

جرعه ای خاطره.:تابستان سال ۱۳۵۱ شایدم ۵۲ مثل همین تابستون اخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط