زندگی رویاییپارت
زندگی رویایی:پارت ۵۱
-ا.ت
+چی میخوای هااا من خیلی راحت گفتم دیگه نمیخوامت تو جلوی چشمام داشتی خیانت میکردی
-من خیانت نکردم چرا گوش نمیدی
+بس کن(داد) خستم میفهمی خستم لطفا از اینجا برو..بهم زمان بده
-...
~ا.ت اینجا چه خبره؟؟
از اون ور هم فلیکس آمد بیرون
¿ا.ت خوبی ؟؟
-این اینجا چکار میکنه
~منظورت چیه..اینجا خونه خالشه
-ا.ت ببین منو
بهش نگاه کردم که دستم رو گرفت و گفت
-قشنگم..بیا بریم حرف بزنیم مشکلمون زو دوتایی حل کنیم..اوهم
¿اووو جئون کجا... جیمین این آقا که ادعا میکنه خواهرت رو دوس داره امروز داشت بهش خیانت میکرد
~چی(داد) ا.ت برو داخل
-جیمین این داره زر میزنه.
کوک به جیمی نگاه کرد که با نگاه نمیدونم چی بهش فهموند که کوک دیگه ساکت شد
+اوپا فلیکس شما برین داخل اوک من الان میام
-ا.ت ت هم برو داخل
برگشتم بهش نگاه کردم و نیشخندی زدم
+چیشده جئون چقدر زود تسلیم شدی لابد هرزهات منتظرتن برو پیششون دیگه هم سمتم نیا حتی اگه داشتم میمردم
همه اینا رو گفتم و آمدم داخل و رفتم ت اتاقم که تا آمدم در رو ببندم یکی مانعش شد
برگشتم کوک بود آمد داخل و در رو قفل کرد و منو به شما در کوبید(یواش بود)
+چ...
شروع کرد به کیس رفتم انقدر محکم بود که تو شک موندم همین جوری خشکم زد بود که گاز گرفت که من هولش دادم که بره ولی دریغ از زره ای تکونی محکم به سینش میزدم که ولم کنه ولی دستام رو گرفت بالا سرم
فک کرده کوتاه میام مرتیکه.... با پا محکم زدم به پاش که ازم جدا شد پوزخندی زدم
-آییی
نشست زمین و پاشو گرفت شروع کرد به ای ای کردن یعنی اینقدر بد زدم من که فقط به پاش زدم
رفتم سمتش و نشستم رو کف اتاقم
+کوک... کوک خوبی ببخشید هق کوک آسیب دیدی کوکی جونم..کوک
برگشت سمت اون کامل رو کف اتاقم خوابید و منو کشید سمتش الان من کامل روش خوابیده بودم بغض کرده بودم
-قشنگم فک کردی من ازت آسیب میبینم تو حتی آسیب زدنت بهم رو هم دوس دارم
+...
-ا.ت
+چی میخوای هااا من خیلی راحت گفتم دیگه نمیخوامت تو جلوی چشمام داشتی خیانت میکردی
-من خیانت نکردم چرا گوش نمیدی
+بس کن(داد) خستم میفهمی خستم لطفا از اینجا برو..بهم زمان بده
-...
~ا.ت اینجا چه خبره؟؟
از اون ور هم فلیکس آمد بیرون
¿ا.ت خوبی ؟؟
-این اینجا چکار میکنه
~منظورت چیه..اینجا خونه خالشه
-ا.ت ببین منو
بهش نگاه کردم که دستم رو گرفت و گفت
-قشنگم..بیا بریم حرف بزنیم مشکلمون زو دوتایی حل کنیم..اوهم
¿اووو جئون کجا... جیمین این آقا که ادعا میکنه خواهرت رو دوس داره امروز داشت بهش خیانت میکرد
~چی(داد) ا.ت برو داخل
-جیمین این داره زر میزنه.
کوک به جیمی نگاه کرد که با نگاه نمیدونم چی بهش فهموند که کوک دیگه ساکت شد
+اوپا فلیکس شما برین داخل اوک من الان میام
-ا.ت ت هم برو داخل
برگشتم بهش نگاه کردم و نیشخندی زدم
+چیشده جئون چقدر زود تسلیم شدی لابد هرزهات منتظرتن برو پیششون دیگه هم سمتم نیا حتی اگه داشتم میمردم
همه اینا رو گفتم و آمدم داخل و رفتم ت اتاقم که تا آمدم در رو ببندم یکی مانعش شد
برگشتم کوک بود آمد داخل و در رو قفل کرد و منو به شما در کوبید(یواش بود)
+چ...
شروع کرد به کیس رفتم انقدر محکم بود که تو شک موندم همین جوری خشکم زد بود که گاز گرفت که من هولش دادم که بره ولی دریغ از زره ای تکونی محکم به سینش میزدم که ولم کنه ولی دستام رو گرفت بالا سرم
فک کرده کوتاه میام مرتیکه.... با پا محکم زدم به پاش که ازم جدا شد پوزخندی زدم
-آییی
نشست زمین و پاشو گرفت شروع کرد به ای ای کردن یعنی اینقدر بد زدم من که فقط به پاش زدم
رفتم سمتش و نشستم رو کف اتاقم
+کوک... کوک خوبی ببخشید هق کوک آسیب دیدی کوکی جونم..کوک
برگشت سمت اون کامل رو کف اتاقم خوابید و منو کشید سمتش الان من کامل روش خوابیده بودم بغض کرده بودم
-قشنگم فک کردی من ازت آسیب میبینم تو حتی آسیب زدنت بهم رو هم دوس دارم
+...
- ۵.۲k
- ۱۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط