اگر آنسوی پنجره نشستهای

اگر آنسوی پنجره نشسته‌ای
و صدای باران قرار دلت را ربوده
رخت پاییزی‌ات را به تن کن
و ذوق دلت را قدم بزن
هیچ معلوم نیست دوباره پاییز باشد
دوباره تو باشی
دوباره قرار دلت به بارانی بی‌قرار شود ...

🍃🌸
علی سلطانی
دیدگاه ها (۱)

صبح و باران و کمی حس قشنگروشنی،نور،خدا،یک دل تنگ ...🍃🌸بهروز ...

خندید و گفت: با تو هوا عاشقانه نیستباران گرفت،گفتمش" آیا نشا...

ساقیا بر خاک ما چون جرعه‌ها می‌ریختیگر نمی‌جستی جنون ما چرا ...

جمعه. پـر از طنین قدمھای توست... به سرزمین دلتنگی.‌‌... #آز...

اگر آنسویِ پنجره نشسته‌ای و صدای باران قرارِ دلت را ربوده ر...

تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام ...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟴وقتی پا توی خیابون گذاشتم همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط