sorry
sorry....
p.11
ویو جیمین
از اتاق اومدم بیرون امروز حوصله کار نداشتم...پس رفتم او باغ و کمی قدم زدم....از دوتاشون دلخور بودم...دلم نیومد ناراحتشون کنم...ولی خب من که بدی در حقشون نکردم....من به هردو اهمیت دادم...من به هردو عشق دادم(منظورم برادرانه هستش)من فقط توجهم به جونگ کوک بیشتر بود...همین...ولی خب من خیلی جاها به تهیونگ بها دادم...خب اصلا اوکی تهیونگ از این ناراحت بوده...جونگ کوک چی؟...البته من که این دوتا رو خوب میشناسم...میدونم تهیونگ راضیش کرده ولی خبب...تو همین فکرا بودم...که گوشیم زنگ خورد....اههه باز این؟...
مکالمه تلفنی
جیمین. هوم چیه؟
مینهو. به مستر پارک..چطوری؟
جیمین. حرفتو بگو
مینهو. سه روز دیگه با جونگ کوک و تهیونگ بیا به این آدرس..
جیمین. دلیلش؟
مینهو. یه جمع دوستانه..همین..
جیمین. اگه میخوای چرت و پرت بگی جونگ کوک رو نیارم..
مینهو. نبابا..کاریش ندارم...
جیمین. اوک
و قط کردم
اوففف من یعنی بگیرم مینهو رو به گا بدمممم...اوففف..میترسم حونگ کوک رو بیارم...این چند تا دختر بیاره..یا درمورد مافیا چیزی بگه...از اول دوست نداشتم جونگ کوک دختر باز باشه..یا عضو مافیا بشه...با تهیونگ هم مخالف بودم..ولی کو گوش شنوا...باز جونگ کوک حرف شنوی بیشتری داره....
تو همین فکرا بودم که چشمم به ساعت میخوره....
چییی ساعت دهههه....
(دوستان جیمین صبحانه خورده)
ادامه دارد....
p.11
ویو جیمین
از اتاق اومدم بیرون امروز حوصله کار نداشتم...پس رفتم او باغ و کمی قدم زدم....از دوتاشون دلخور بودم...دلم نیومد ناراحتشون کنم...ولی خب من که بدی در حقشون نکردم....من به هردو اهمیت دادم...من به هردو عشق دادم(منظورم برادرانه هستش)من فقط توجهم به جونگ کوک بیشتر بود...همین...ولی خب من خیلی جاها به تهیونگ بها دادم...خب اصلا اوکی تهیونگ از این ناراحت بوده...جونگ کوک چی؟...البته من که این دوتا رو خوب میشناسم...میدونم تهیونگ راضیش کرده ولی خبب...تو همین فکرا بودم...که گوشیم زنگ خورد....اههه باز این؟...
مکالمه تلفنی
جیمین. هوم چیه؟
مینهو. به مستر پارک..چطوری؟
جیمین. حرفتو بگو
مینهو. سه روز دیگه با جونگ کوک و تهیونگ بیا به این آدرس..
جیمین. دلیلش؟
مینهو. یه جمع دوستانه..همین..
جیمین. اگه میخوای چرت و پرت بگی جونگ کوک رو نیارم..
مینهو. نبابا..کاریش ندارم...
جیمین. اوک
و قط کردم
اوففف من یعنی بگیرم مینهو رو به گا بدمممم...اوففف..میترسم حونگ کوک رو بیارم...این چند تا دختر بیاره..یا درمورد مافیا چیزی بگه...از اول دوست نداشتم جونگ کوک دختر باز باشه..یا عضو مافیا بشه...با تهیونگ هم مخالف بودم..ولی کو گوش شنوا...باز جونگ کوک حرف شنوی بیشتری داره....
تو همین فکرا بودم که چشمم به ساعت میخوره....
چییی ساعت دهههه....
(دوستان جیمین صبحانه خورده)
ادامه دارد....
- ۵.۱k
- ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط