sorry

sorry....
p.12
ویو جیمین

رفتم داخل که دیدم جونگ کوک با موهای ژولیده رو مبل نشسته...
انگار کلافه بود...ولی بغض داشت....

جیمین. غذا خوردی؟
کوک. خیلییی بد جنسی...دیشب تا صبح بیدار بودم....
جیمین. اومم..جواب سوالم رو بده...
کوک. نه..نخ..نخوردم(بغض سگیییی)
جیمین. بیا بریم بهت بدم...(صبحانه منظورشه)
کوک. باشه داداش...

رفتیم سر میز...من همه رو لقمه میکردم...اون میخورد...هعیی یادش بخیر....چه روزایی که با تهیونگ اینجوری نگذشت....
ولی بنظرم جونگ کوک خیلی عجیب تر از تهیونگه....آخه کی برای صبحانه شیرموز میخوره...با هویج؟ در واقع من تیکه های هویج رو میدادم بهش...

جیمین. خب من میرم بیرون...
کوک. وایسا...تو داداش بزرگتر منی....خب...
جیمین. خب؟!
کوک. خب..تو نه میزاری تنها برم بیرون....نه میزاری الکل یا مشروبی جات بخورم...گوشیم هم همیشه چک میکنی....نمیزاری مافیا بشم...تم اتاقم سفیده.... رو درس هام حساسی...نمیزاری با هر کسی دوست بشم...گوشیم رو جوری تنظیم کردی...سر ساعت نه شب خاموش بشه و دیگه تا صبح روشن نشه...آخهه چرااا؟
جیمین. فک کنم قبلا درمورد این موضوع صحبت کردیم...
کوک. اوهوم..ولی(بغض)
جیمین. ولی نداره....
کوک. (بغض سگیییی)
جیمین. الان دارم میرم بیرون..باهام بیا...
کوک. آخجونننن...بریم
دقایقی بعد....
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲۱)

نباتام نظرتونه که بعد این فیک کلا چند پارتی بزارم...اخه این ...

sorry....p.15ویو جونگ کوکیه عروسک خرگوشی دیدم رفتم به جیمین ...

sorry....p.11ویو جیمیناز اتاق اومدم بیرون امروز حوصله کار ند...

میم از جیمین و جونگ کوکیونگی میخواد جیمین رو بغل کنه ولی جیم...

رمان عشق و نفرت پارت۶جونگ کوک : بریم بخوابیم بچه ها بیاین دا...

فیک عشق ابدی

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐عشق مافیاصبح ساعت 10ویو جونگ کوک از تخت اومدم بیرون وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط