مردم منو می دیدن میگفتن مخش تکون خورده

+ مردم منو می دیدن میگفتن مخش تکون خورده!
ولی من به مامانم میگفتم :
من دلم تکون خورده ...
نه مخم ...
مادرم میگفت :گور بابای مخ ،
تو دلت قد صدتا مخ می ارزه ،
به خدا گفت ،
به همین زمین قسم گفت ...

- مادرت نپرسید عاشق کی شدی ؟
نپرسید اسمش چیه ؟

+ مادرا که از آدم چیزی نمیپرسن ...
همه چیو خودشون می دونن ...
دیدگاه ها (۱)

انّا لله و انّا الیه...به زبانم نمی آید...من مرگ را دیده ام....

نه ایمون داره نه دل داره نه دین داره یارُمسه تا چیزی که مو ا...

مگر مهم استکه مداماز عشقی شعر می‌نویسم کهدنیا راانگشت به دها...

دستِ روزگار چرخید ؛من شاعر شدم؛کتاب هایم چاپ شد؛نوشتم؛برنده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط