پارت 3 منه گناهکار
پارت 3 منه گناهکار
مرده ناشناس : ممنونم
اومد و کیلیدو از دستم گرفت یجوری نگاه میکرد انگار میخواست همینجا خفم کنه من دارم چی میگم اومدم درو ببندم که پاشو گزاشت لای در و صداش اومد
مرد ناشناس : حتی فکرشم نکن که بخوای مقاومت کنی
درو بیشتر فشار دادم ولی نشد در باز شد و اومد داخل
ا/ت : چی میخوای
مرده : میخوام که بمیری
یه چاقو از تو جیبش دراورد به چاقو خیره شدم
ا/ت : تو کی هستی؟
مرده : قرار نیست که بفهمی
به چشماش زل زدم
ا/ت : این کارو نکن
اومد نزدیک تر رفتم عقب تر انقدر پیش رفت تا خوردم به دیوار
ا/ت : نیا نزدیک....گفتم نیا
اومد و چسبید بهم چاقو رو گرفت زیر گردنم
مرده : رئیس بهم دستور داده که تورو بکشم راستش خیلی خوشگلی ولی باید بمیری
ا/ت : این کارو نکن لطفا
مرده : متاسفم
باید یکاری میکردم داشت چاقو رو بیشتر فشار میداد خونو از زیر گلوم حس کردم نباید بزارم کارشو بکنه زدم زیر دستش و دستشو از پشت گرفتم و پیچوندم زیر گلوم خیلی میسوخت اما فعلا باید کار اینو بسازم آخش در اومد
مرده : ولم کن کثافت ولم کن
ا/ت : خفه شو میخواستی منو بکشی
پرتش کردم طرف دیوار و رفتم سمت چاقوش که روی زمین افتاده بود بلند شد چاقو رو سمتش گرفتم
مرده : دفعه ی بعد بازی اینطوری تموم نمیشه
دویید رفت بیرون
چاقو رو انداختن زمین و رفتم سمت در و بستمش به در تکیه دادم رسمن داشت منو میکشت عوضی گفت رئیسم گفته یعنی رئیسش کیه رفتم تو آشپز خونه و وسایل لازمو برداشتم داشتم زخم زیر گلومو باند پیچی میکردم خیلی میسوخت
ا/ت : لعنت بهت
وقتی تموم شد وسایلو جمع کردم درو قفل کردم و خودمو پرت کردم رو تخت سرم درد میکرد مغزم پر سوال بود اینکه چجوری پیداش کنم رئیس این کیه یعنی دوستی داره که از طریق اون بتونم پیداش کنم این سوالا داشتن دیوونم میکردن
شوگا ویو
نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد برداشتم
شوگا : چیه
مرده : آقا نتونستم
شوگا : یعنی چی که نتونستی مگه من الکی به تو حقوق میدم
مرده : متاسفم
شوگا : خفه شو نمیخوام صداتو بشنوم
قط کردم این دیگه چه پلیسیه اه چقدر زرنگه.....لعنتی آخرش که میمیره رفتم لباسامو عوض کردم و رو تخت خوابیدم
.....
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس شوگا موقع خواب 🤍☁
مرده ناشناس : ممنونم
اومد و کیلیدو از دستم گرفت یجوری نگاه میکرد انگار میخواست همینجا خفم کنه من دارم چی میگم اومدم درو ببندم که پاشو گزاشت لای در و صداش اومد
مرد ناشناس : حتی فکرشم نکن که بخوای مقاومت کنی
درو بیشتر فشار دادم ولی نشد در باز شد و اومد داخل
ا/ت : چی میخوای
مرده : میخوام که بمیری
یه چاقو از تو جیبش دراورد به چاقو خیره شدم
ا/ت : تو کی هستی؟
مرده : قرار نیست که بفهمی
به چشماش زل زدم
ا/ت : این کارو نکن
اومد نزدیک تر رفتم عقب تر انقدر پیش رفت تا خوردم به دیوار
ا/ت : نیا نزدیک....گفتم نیا
اومد و چسبید بهم چاقو رو گرفت زیر گردنم
مرده : رئیس بهم دستور داده که تورو بکشم راستش خیلی خوشگلی ولی باید بمیری
ا/ت : این کارو نکن لطفا
مرده : متاسفم
باید یکاری میکردم داشت چاقو رو بیشتر فشار میداد خونو از زیر گلوم حس کردم نباید بزارم کارشو بکنه زدم زیر دستش و دستشو از پشت گرفتم و پیچوندم زیر گلوم خیلی میسوخت اما فعلا باید کار اینو بسازم آخش در اومد
مرده : ولم کن کثافت ولم کن
ا/ت : خفه شو میخواستی منو بکشی
پرتش کردم طرف دیوار و رفتم سمت چاقوش که روی زمین افتاده بود بلند شد چاقو رو سمتش گرفتم
مرده : دفعه ی بعد بازی اینطوری تموم نمیشه
دویید رفت بیرون
چاقو رو انداختن زمین و رفتم سمت در و بستمش به در تکیه دادم رسمن داشت منو میکشت عوضی گفت رئیسم گفته یعنی رئیسش کیه رفتم تو آشپز خونه و وسایل لازمو برداشتم داشتم زخم زیر گلومو باند پیچی میکردم خیلی میسوخت
ا/ت : لعنت بهت
وقتی تموم شد وسایلو جمع کردم درو قفل کردم و خودمو پرت کردم رو تخت سرم درد میکرد مغزم پر سوال بود اینکه چجوری پیداش کنم رئیس این کیه یعنی دوستی داره که از طریق اون بتونم پیداش کنم این سوالا داشتن دیوونم میکردن
شوگا ویو
نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد برداشتم
شوگا : چیه
مرده : آقا نتونستم
شوگا : یعنی چی که نتونستی مگه من الکی به تو حقوق میدم
مرده : متاسفم
شوگا : خفه شو نمیخوام صداتو بشنوم
قط کردم این دیگه چه پلیسیه اه چقدر زرنگه.....لعنتی آخرش که میمیره رفتم لباسامو عوض کردم و رو تخت خوابیدم
.....
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس شوگا موقع خواب 🤍☁
۴۱.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.