آخر شب بود مست و خراب از کوچه ای میگذشتم ناگهان دور ورم پ

آخر شب بود مست و خراب از کوچه ای میگذشتم ناگهان دور ورم پر از گرگ های ناشناس شد سردسته آنها جلو آمد، سر بالا آوردم و دیدم او همان است که بیادش مست کردم. نیش خندی زدم و گفتم: بزن ...! زد ..! باورم نمیشد! او همان بره ای بود که خودم گرگش کردم،..
دیدگاه ها (۳)

ما ماهواره نداشتیم ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کب...

پری نیسی خبرا. جدید هس اگه وقت کردی بگو عطیه هی هم هس بیا وا...

هو چه زیبا گفت شاملو..لمسِ تن تو ، شهوت است و گناه... ...

چشام ضعیف شده :| عینکی شدم :| یه خبرِ بسیار بَدِ دیگه هم دار...

پسر کوچولوی من پارت : ۱۰ویو ته : لوسی : چیییییی ؟ چراغ رو رو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_222دیگه حس بدی بهش نداشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط