از یک جایی به بعد

از یک جایی به بعد
باید تصمیم بگیری شب را در خانه بمانی و سَرَت را با فیلم و سریال گرم کنی
این خیابان ها اصلا رعایت حالِ آدم را نمیکنند!
این بستنی فروشی ها
این سینماها
این کافه های شلوغ و میزهای دو نفره.
خیلی بی شعور و بی ملاحظه اند!
.
از یک جایی به بعد شب و خیابان حکمِ ماشین زمان را دارند که بی اختیار سوارش میشوی و برمیگردی به دورانِ بوسه هایِ بی مقدمه و بغل کردن هایِ از ته دل در تاریکیِ کوچه و پیاده رو!
.
همان که گفتم
سعی کن شب را در خانه بمانی و با فیلم و سریال و پلی استیشن سرت را گرم کنی!
خودت را دستِ این ماشین زمان نده...
باور کن آن چنان گم میشوی...
که تا مدت ها نمیتوانی خودت را پیدا کنی!
دیدگاه ها (۱)

هیتلر، موسیلینی، استالین، ناپلئون، همه احمق بودند کدام مرد ع...

شاعر نیستم که عشقم را لابه لای شعرهایم جستجو کنی... من فقط ه...

مردها ؛ این پسرکوچولوهای ریش دار، هیچ وقت موجودات پیچیده ای ...

من نه آنقدر‌ #دلبرم که دل تمام #شهر از صدایم بلرزد.. نه آنقد...

ازمایشگاه سرد

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط