پارت ۴۳ زندگی با بی تی اس
پارت ۴۳ زندگی با بی تی اس
بعد این حرف رفتم تو اتاق عمل و اعضا هم پشت سرم اومدن تو
باورم نمیشد نه! نه ! این یه شوخیه مسخرس مگه نه
رفتم بالا سر سوگول دستاشو گرفتم
جین ( با بغض : مگه نگفتی تا همه هیترا رو نکشی نمیمیری چیشد پس . هیترا هنوز زندن ولی تو.......
دیگه نتونستم جلو گریمو بگیرم و زدم زیر گریه
داشتم به صورت سوگول نگاه میکردم سرمو اوردم جلو دستمو گذاشتم رو صورتش و لباشو بوسیدم
نامجون : چچچییششد
شوگا : هیونگ
جیهوپ : چه اتفاقی افتاد
جیمین : چشمای پاکممم
تهیونگ : از جین هیونگ بعید بود
کوک : الان جین هیونگ راست راستی با سوگول کیس رفت
سرمو بلند کردم و دستاشو گرفتم
یه دفعه کوک داد زد
کوک : زامبییییی
همه برگشتیم به کوک نگاه کردیم بعد بعد جایی که کوک نگاه کرد نگاه کردیم
جین : سوگوللللل
بعد گفتن این حرف بغلش کردم
بقیه اعضا : عه اینطوره
بقیه هم پریدن روی من و سوگول
پایان جین ویو
دکتر : به این اتفاقا کاری ندارم ولی بیمارتون خفه شد از بغلش بیاین بیرون
اعضا دونه دونه بلند شدن
نامجون : هاننن سوگول چیشد
اعضا رو تختو نگاه کردن از هوش رفته بودم و افتاده بودم رو تخت
جین : چیشد حالش خوبه
دکتر : والا الان این از منم سالم تره الان فقط باید منتظر بمونید که بهوش بیاد و در ضمن اتاق عمل ورود ممنوع بفرمایید بیرون
اعضا رفتند بیرون
جین رفت و کوک رو بغل کرد
کوک : هیونگ خفم کردی
بعد این حرف رفتم تو اتاق عمل و اعضا هم پشت سرم اومدن تو
باورم نمیشد نه! نه ! این یه شوخیه مسخرس مگه نه
رفتم بالا سر سوگول دستاشو گرفتم
جین ( با بغض : مگه نگفتی تا همه هیترا رو نکشی نمیمیری چیشد پس . هیترا هنوز زندن ولی تو.......
دیگه نتونستم جلو گریمو بگیرم و زدم زیر گریه
داشتم به صورت سوگول نگاه میکردم سرمو اوردم جلو دستمو گذاشتم رو صورتش و لباشو بوسیدم
نامجون : چچچییششد
شوگا : هیونگ
جیهوپ : چه اتفاقی افتاد
جیمین : چشمای پاکممم
تهیونگ : از جین هیونگ بعید بود
کوک : الان جین هیونگ راست راستی با سوگول کیس رفت
سرمو بلند کردم و دستاشو گرفتم
یه دفعه کوک داد زد
کوک : زامبییییی
همه برگشتیم به کوک نگاه کردیم بعد بعد جایی که کوک نگاه کرد نگاه کردیم
جین : سوگوللللل
بعد گفتن این حرف بغلش کردم
بقیه اعضا : عه اینطوره
بقیه هم پریدن روی من و سوگول
پایان جین ویو
دکتر : به این اتفاقا کاری ندارم ولی بیمارتون خفه شد از بغلش بیاین بیرون
اعضا دونه دونه بلند شدن
نامجون : هاننن سوگول چیشد
اعضا رو تختو نگاه کردن از هوش رفته بودم و افتاده بودم رو تخت
جین : چیشد حالش خوبه
دکتر : والا الان این از منم سالم تره الان فقط باید منتظر بمونید که بهوش بیاد و در ضمن اتاق عمل ورود ممنوع بفرمایید بیرون
اعضا رفتند بیرون
جین رفت و کوک رو بغل کرد
کوک : هیونگ خفم کردی
۶۱.۹k
۰۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.