من و تو
من و تو
Part21
کوک ویو
ا. تو همینطوری که خونی افتاده بود براید استایل تو بغلم گرفتمش و به صورت نازش نگاه میکردم
کوک: ا. ت تنهام نذار خواهش میکنم چرا... چرا اینکارو کردی هاا 🥺
ا. ت: دستامو دور صورتش قالب کردمو اشکاشو پاک کردمو گفتم : چیزی نیست من خوبم
کوک: همینطور که نگاش میکردم اشک میریختم که اون با دستای خونیش پاک میکرد که یونا اومد و با دیدن ا. ت گریش گرفتو اومد پیشمون
یونا: ا. ت تو مگه بهم قول ندادی ترکم نکنی ها... یادت نیست بهم قول دادیم هر اتفاقی که بیوفته ما پیش هم میمونیم ها... چیشد... به همین زودی زدی زیرش
ا. ت: م.. من یادمه ولی نتو.. نستم پایدار باشم بهش منو ببخش 😭😭
کوک: چرا وایسادی برو دکتر بیار... خواهش میکنم برو دکتر بیار من نمیخوام چیزی که زندگیم هستش رو از دست بدم یونا التماست میکنم دکتر بیار ا. تمو بهم پس بده
یونا: رفتم و به دکتر و پلیس زنگ زدم
کوک: دیدم تا امبولانس بیاد طول میکشه پس همینطور که ا. ت برایدی بغلم بود بردمش تو ماشین و گذاشتمش روی صندلی کناریم و نشستم پشت صندلی و با سرعت زیاد میروندمو حسابی عصبی بودمو هر بار محکم به فرمون زر به میزدم و خودمو سر زنش میکردم که نتونستم ازش مرابقت کنم که ا. ت دستشو به سختی گذاشت تو دستم و هر بار اروم تر نفس میکشید
ا. ت: م.. م... من وا.. قا دو.. دوست دارم
هر.. چی ب.. شه ت.. ت.. قصیر ت. و نیست
کوک: همینطور که دستای سردو بیجونش تو دستم بود رانندگی میکردم و بلاخره رسیدیم بیمارستان و ا. تو بایه تحت بردن اوتاق عمل که قبل اینک دکتر بره گفتم
کوک: خواهش میکنم بگید که خوب میشه اون تمام زندگیم شده تروخدا بهتون التماس میکنم
دکتر: هیچی معلوم نیست و احتمال زنده موندنش 36 درصد و باید یه معجزه بشه که عشقتونو پس بگیرید ..
Part21
کوک ویو
ا. تو همینطوری که خونی افتاده بود براید استایل تو بغلم گرفتمش و به صورت نازش نگاه میکردم
کوک: ا. ت تنهام نذار خواهش میکنم چرا... چرا اینکارو کردی هاا 🥺
ا. ت: دستامو دور صورتش قالب کردمو اشکاشو پاک کردمو گفتم : چیزی نیست من خوبم
کوک: همینطور که نگاش میکردم اشک میریختم که اون با دستای خونیش پاک میکرد که یونا اومد و با دیدن ا. ت گریش گرفتو اومد پیشمون
یونا: ا. ت تو مگه بهم قول ندادی ترکم نکنی ها... یادت نیست بهم قول دادیم هر اتفاقی که بیوفته ما پیش هم میمونیم ها... چیشد... به همین زودی زدی زیرش
ا. ت: م.. من یادمه ولی نتو.. نستم پایدار باشم بهش منو ببخش 😭😭
کوک: چرا وایسادی برو دکتر بیار... خواهش میکنم برو دکتر بیار من نمیخوام چیزی که زندگیم هستش رو از دست بدم یونا التماست میکنم دکتر بیار ا. تمو بهم پس بده
یونا: رفتم و به دکتر و پلیس زنگ زدم
کوک: دیدم تا امبولانس بیاد طول میکشه پس همینطور که ا. ت برایدی بغلم بود بردمش تو ماشین و گذاشتمش روی صندلی کناریم و نشستم پشت صندلی و با سرعت زیاد میروندمو حسابی عصبی بودمو هر بار محکم به فرمون زر به میزدم و خودمو سر زنش میکردم که نتونستم ازش مرابقت کنم که ا. ت دستشو به سختی گذاشت تو دستم و هر بار اروم تر نفس میکشید
ا. ت: م.. م... من وا.. قا دو.. دوست دارم
هر.. چی ب.. شه ت.. ت.. قصیر ت. و نیست
کوک: همینطور که دستای سردو بیجونش تو دستم بود رانندگی میکردم و بلاخره رسیدیم بیمارستان و ا. تو بایه تحت بردن اوتاق عمل که قبل اینک دکتر بره گفتم
کوک: خواهش میکنم بگید که خوب میشه اون تمام زندگیم شده تروخدا بهتون التماس میکنم
دکتر: هیچی معلوم نیست و احتمال زنده موندنش 36 درصد و باید یه معجزه بشه که عشقتونو پس بگیرید ..
۶.۱k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.