part 4
فردا صبح =
ویو جولیا =
از خواب که بیدار شدم رفتم پایین دیدم هیچکس نیست اتاقا رو هم چک کردم ولی کسی نبود فک کنم رفتن صبحونه درست کردم و
خوردم نصفشم برا فیلیکس گذاشتم و رفتم حیاط و نشستم لبه استخر و پاهامو کرده بودم توش که یکی از پشت بغلم کرد .........
ویو فیلیکس =
از خواب که بیدار شدم دیدم جولیا پیشم نبود و کل خونه رو گشتم هیچکس نبود با خودم فکر کردم شاید جولیا با مامان و بابا و
دایی جونگین و خاله لیا رفته // ناراحت // ناراحت شدم دیدم رو میز صبحونه هست خوردم و رفتم حیاط که
دیدم جولیا لب استخره از خوشحالی بال دراوردم و رفتم از پشت بغلش کردم
جولیا = صبحونتو خوردی
فیلیکس =اره ... مامان اینا کی رفتن
جولیا = دیشب
فیلیکس = واتتت ..... چرا
جولیا = تو هنوز نفهمیدی اونا میخواستن با هم خلوت کنن // منظور منحرفانه //
فیلیکس = خودم میدونستم
جولیا = عه واقعا// دستای فیلیکس رو از دور گردنش برمیداره و پرتش میکنه تو استخر //
فکر جولیا = چند مین گذشت ولی چرا فیلیکس نیومد بالا
جولیا = فیلیکس فیلیکس فیلیک..... /// که فیلیکس پاهای جولیا رو میگیره و میکشونتش تو اب //
جولیا = ///میزنتش///
فیلیکس = اخ اخ نگرانم بودی
جولیا = واقعا که تو احساسات منو به بازی گرفتی /// از اب میره بیرون ///
جولیا میره و خودشو خشک میکنه و میشینه رو کاناپه و تلوزیون میبینه که فیلیکس میاد کنارش میشینه ......جولیا فاصله
میگیره ..فیلیکس نزدیک میشه ..جولیا فاصله میگیره ... فیلیکس نزدیک میشه ....جولیا میاد فاصله بگیره
دیگه جانیست....فیلیکس نزدیک تر میشه
فیلیکس = ببخشید
جولیا = ...
فیلیکس = ببخشید دیگه
جولیا = ...
ویو جولیا =
از خواب که بیدار شدم رفتم پایین دیدم هیچکس نیست اتاقا رو هم چک کردم ولی کسی نبود فک کنم رفتن صبحونه درست کردم و
خوردم نصفشم برا فیلیکس گذاشتم و رفتم حیاط و نشستم لبه استخر و پاهامو کرده بودم توش که یکی از پشت بغلم کرد .........
ویو فیلیکس =
از خواب که بیدار شدم دیدم جولیا پیشم نبود و کل خونه رو گشتم هیچکس نبود با خودم فکر کردم شاید جولیا با مامان و بابا و
دایی جونگین و خاله لیا رفته // ناراحت // ناراحت شدم دیدم رو میز صبحونه هست خوردم و رفتم حیاط که
دیدم جولیا لب استخره از خوشحالی بال دراوردم و رفتم از پشت بغلش کردم
جولیا = صبحونتو خوردی
فیلیکس =اره ... مامان اینا کی رفتن
جولیا = دیشب
فیلیکس = واتتت ..... چرا
جولیا = تو هنوز نفهمیدی اونا میخواستن با هم خلوت کنن // منظور منحرفانه //
فیلیکس = خودم میدونستم
جولیا = عه واقعا// دستای فیلیکس رو از دور گردنش برمیداره و پرتش میکنه تو استخر //
فکر جولیا = چند مین گذشت ولی چرا فیلیکس نیومد بالا
جولیا = فیلیکس فیلیکس فیلیک..... /// که فیلیکس پاهای جولیا رو میگیره و میکشونتش تو اب //
جولیا = ///میزنتش///
فیلیکس = اخ اخ نگرانم بودی
جولیا = واقعا که تو احساسات منو به بازی گرفتی /// از اب میره بیرون ///
جولیا میره و خودشو خشک میکنه و میشینه رو کاناپه و تلوزیون میبینه که فیلیکس میاد کنارش میشینه ......جولیا فاصله
میگیره ..فیلیکس نزدیک میشه ..جولیا فاصله میگیره ... فیلیکس نزدیک میشه ....جولیا میاد فاصله بگیره
دیگه جانیست....فیلیکس نزدیک تر میشه
فیلیکس = ببخشید
جولیا = ...
فیلیکس = ببخشید دیگه
جولیا = ...
- ۶.۸k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط