سونگمین ؛
سونگمین ؛
جسم بی روحت و درحالِ خوابت رو داشت نظارت میکرد، با دست هایِ مردونه اش که از تح..ریکی زیاد رگ هاش زده بودند بیرون ، دکمه های پیراهن سفید رنگش رو یکی یکی باز میکرد ، کم کم به سمتت قدم برداشت ، سرش رو بالا گرفت و به ساعتی که به دیوار روبه رو وصل شده بود نگاه کرد .. ساعت ۳ صبح بود .. پوزخندی زد و دوباره بهت نگاه کرد
_ متاسفم بیب..ولی باید یکم زودتر بیدارشی و دیر بخوابی .. !
جونگین :
هردو دستتو بالای سرت قفل کرده بود تا مانع کارش نشی ، دست از بوسه برداشت و سرش رو از داخل گردنت بیرون کشید و با چشم های روباهی خمارش بهت خیره شد
_ این تقصیر من نیست .. تقصیر توعه که انقدر خواستی ای .. !
end ...
( این عکس یه نکته داره نکتشو پیدا بکنید و بگید 🤌😔 )
جسم بی روحت و درحالِ خوابت رو داشت نظارت میکرد، با دست هایِ مردونه اش که از تح..ریکی زیاد رگ هاش زده بودند بیرون ، دکمه های پیراهن سفید رنگش رو یکی یکی باز میکرد ، کم کم به سمتت قدم برداشت ، سرش رو بالا گرفت و به ساعتی که به دیوار روبه رو وصل شده بود نگاه کرد .. ساعت ۳ صبح بود .. پوزخندی زد و دوباره بهت نگاه کرد
_ متاسفم بیب..ولی باید یکم زودتر بیدارشی و دیر بخوابی .. !
جونگین :
هردو دستتو بالای سرت قفل کرده بود تا مانع کارش نشی ، دست از بوسه برداشت و سرش رو از داخل گردنت بیرون کشید و با چشم های روباهی خمارش بهت خیره شد
_ این تقصیر من نیست .. تقصیر توعه که انقدر خواستی ای .. !
end ...
( این عکس یه نکته داره نکتشو پیدا بکنید و بگید 🤌😔 )
۷.۲k
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.