خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد...
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد...
نخواست او به منِ خسته، بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیشِ چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر اورا که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که...!! نه نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...
نخواست او به منِ خسته، بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیشِ چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر اورا که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که...!! نه نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...
۴.۶k
۱۹ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.