پارت

پارت 26
+(... چی؟ اون جیکه؟...)
+(امروز با روز های قبلش فرق داشت، خیلی جذاب تر شده بود. نسیم ملایمی در لابه لای موهایش می وزید و موهایش را تکان میداد. نمیتونستم چشم ازش بردارم. شکوفه های درخت هلو با وزش باد به حرکت در امده و بین من و جیک پرواز میکردند، صحنه عاشقانه ای بود... من و اون توی چشمای هم زل زده بودیم... اصن یه لحظه صبر کن ببینم... چی؟ نگو که جیک هم در همین محله زندگی میکنه؟ نههههه، کارم ساختس، بدبخت شدم رفت. اما این قبول نیست من نمیتونم در برابر زیبایی اون دووم بیارم.)
(جیک به سوهیون نزدیک تر شد)
_عجیبه صبح به این زودی میبینمت!
+اوممم...(سوهیون بیا بر اعصابت مسلط باش، فقط همین یه امروزو باهاش دعوا نکن)
+برای خودمم عحیبه، راستی تو توی همین محله زندگی میکنی؟
_اره گمون کنم تقدیرمون برای هم نوشته شده و از قرار معلوم همسایه هم هستیم.
+حالا که تقدیرمون برای هم نوشته شده تو میای منو بگیری؟
_نه شاید تقدیرمون برای هم نوشته شده باشه ولی دلیل نمیشه من بخوام بگیرمت
+ایششش
_بیا بریم مدرسه تا دیر نشده.
+اگه دیرمون بشه تقصیر توعه.
_باشه.
(و باهم به طرف مدرسه راه افتادن)
+(در طول مسیر هیچ حرفی بین من و جیک رد و بدل نشد و فقط به رفتن به مدرسه تمرکز کرده بودیم...)
ادامه دارد...
_______________________________________________
بعد مدت ها پارت بعد😂🥳
#هشت_خوش_شانس#فیک#انها_یپن
دیدگاه ها (۱)

پارت 27 +(... به مدرسه تمرکز کرده بودیم، نزدیک مدرسه شده بود...

بچه ها من الان دارم فشار میخورم، اون یکی پیجم برای همیشه مسد...

استوریای درخواستی چند روز پیش💖#کیپاپ#استری_کیدز#انها_یپن#تی_...

ناشناسم💖 https://daigo.ir/secret/31148500792 https://daigo.i...

Royal Veil — Part 9: زمزمهٔ وفاداریسحر، هنوز هوا تاریک بود. ...

بازگشت دوباره P:1 هایی من لیام سال آخرمه که داخل هاگوراتز هس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط