تکپارتی جیمین شات ۴
.اگ اون نتونه دنس انجام بده از افسردگی میمره! میفهمین!
اعضا بعد از کلی کلنجار و گریه با پدر و مادر جیمین تماس گرفتند و همچی رو براشون گفتند و ازشون اجازه خواستند تا اونا اجازه بدن . کاملا مشخص بود که حال مادر پدرش هم بعد از شنیدن این خبر اوکی نیست .
تقریبا ۱۱ شب بود و جیمین ساعت ۶ صبح عمل داشت . بهوش اومده بود چند ساعتی بود . از پرستار جریان رو شنیده بود و داشت آردم اشک میریخت که اعضا وارد اتاقش شدند .
جیمین با ناامیدی باچشمای مملو ازاشک بهشون گبت : فکر نمیکردم پایانم اینجوری باشه ولبخند تلخی زد !
پسرا تمومه دیگه ! تمام آرزوهام . دیدن دوباره خانو...
که جین داد زد : معلوم هست چی میگی؟!
جیمین به اشکاش اجازه ریختن داد و گقت : من سالم برنمیگردم
که هوسوک گفت : جیمین معلومه جی میگ؟ ما هنوز بهت نیاز داریم پسر ! بنگتن منتظرته ! آرمی ها منتظرتن! پدر و مادرت! جی هیون!( برادر جیمین. اسمش واقعا همینه بچه ها)
شوگا گفت : جیمین ما حالمون بد تر از توعه ولی میدونیم سالم میای....
بحث ها و گریه ها تا خود موقع عمل ادامه داشت. ساعت ۵ و ۴۵ دقیقه بود که دکتر ها لباس رو بهش دادند . جیمین وقتی لباس رو پوشید نتونست خودش رو کنترل کنه .. یعنی این بود پایان؟! پس آرمیهام؟ باید بهشون بگم
دوربین رو برداشت و شروع به ضبط کرد:
+ سلام همگی ! من جیمینم عضو بنگتن سونیندان . خب میدونم به احتمال زیاد وقتی این کلیپ به دست همتون برسه جیمین وجود نداره . من میخواستم یچیزی به آرمیهام بگم . آرمی اینو لطفا بدونین هرکجای دنیا باشین دوستتون دارم . مطمئن باشید بعد از رفتنم هنوزم دوستتون دارم . قطعا این پایانی نبود که میخواستم ولی خب. آرمی لطفا بعد از من مراقب پسرا باشید . دوستتون دارم.و برای خانواده دوم من . شش پسری که وجودشون مثل روزمرگی بود.تاجایی که بدون اونا نمیشد.سوکجین هیونگ مرسی از اینکه این همه سال هیونگم بودی و با تمام بدی هام دوسم داشتی. ب عنوان هیونگ مواظب اعضا باش.یونگی هیونگ تو همیشه وانمود کردی بیخیالی ولی همیشه از دور مراقبمونی حالا منم از بالا ها مراقبتم :) هوسوک هیونگ مثل یه فرشته فعال و پر انرژی.امید من در زندگی .هم اتاقی که تمام شب هایی ک گریه میکردم پیشم بود .لطفا همچنان ستون گروه بمون .هیونگ دوست دارم.نامجون هیونگ لیدر قوی ما..مرسی از اینکه حواست ب تک تکمون بود . هیونگ تو همیشه مثل یه پدری برام .هیونگ اینهنه سال تو مراقبم بودی حالت من مراقبتم . تهیونگ شی.بهترین رفیق من متاسفم که دیگ نیستم . نمیخواستم برم ولی خب همیشه بخند این تنها خواستم از توعه . مرسی ک پشتم بودی. و جونگکوکی مکنه طلایی درخشان . همیشه باعث افتخارمی کوکی ! مطمئنا تورو مثل همسن خدم میدونم ن دونسنگم ، جونگکوکی من نیستم ک مواظب هیونگا باشم . لطفا مراقب هیونگا و خودت باش مخصوثا خودت . و همگی من خیلی خوشحالم ک نیمی بیشتر از عمرم با شما سپری شد...
اعضا بعد از کلی کلنجار و گریه با پدر و مادر جیمین تماس گرفتند و همچی رو براشون گفتند و ازشون اجازه خواستند تا اونا اجازه بدن . کاملا مشخص بود که حال مادر پدرش هم بعد از شنیدن این خبر اوکی نیست .
تقریبا ۱۱ شب بود و جیمین ساعت ۶ صبح عمل داشت . بهوش اومده بود چند ساعتی بود . از پرستار جریان رو شنیده بود و داشت آردم اشک میریخت که اعضا وارد اتاقش شدند .
جیمین با ناامیدی باچشمای مملو ازاشک بهشون گبت : فکر نمیکردم پایانم اینجوری باشه ولبخند تلخی زد !
پسرا تمومه دیگه ! تمام آرزوهام . دیدن دوباره خانو...
که جین داد زد : معلوم هست چی میگی؟!
جیمین به اشکاش اجازه ریختن داد و گقت : من سالم برنمیگردم
که هوسوک گفت : جیمین معلومه جی میگ؟ ما هنوز بهت نیاز داریم پسر ! بنگتن منتظرته ! آرمی ها منتظرتن! پدر و مادرت! جی هیون!( برادر جیمین. اسمش واقعا همینه بچه ها)
شوگا گفت : جیمین ما حالمون بد تر از توعه ولی میدونیم سالم میای....
بحث ها و گریه ها تا خود موقع عمل ادامه داشت. ساعت ۵ و ۴۵ دقیقه بود که دکتر ها لباس رو بهش دادند . جیمین وقتی لباس رو پوشید نتونست خودش رو کنترل کنه .. یعنی این بود پایان؟! پس آرمیهام؟ باید بهشون بگم
دوربین رو برداشت و شروع به ضبط کرد:
+ سلام همگی ! من جیمینم عضو بنگتن سونیندان . خب میدونم به احتمال زیاد وقتی این کلیپ به دست همتون برسه جیمین وجود نداره . من میخواستم یچیزی به آرمیهام بگم . آرمی اینو لطفا بدونین هرکجای دنیا باشین دوستتون دارم . مطمئن باشید بعد از رفتنم هنوزم دوستتون دارم . قطعا این پایانی نبود که میخواستم ولی خب. آرمی لطفا بعد از من مراقب پسرا باشید . دوستتون دارم.و برای خانواده دوم من . شش پسری که وجودشون مثل روزمرگی بود.تاجایی که بدون اونا نمیشد.سوکجین هیونگ مرسی از اینکه این همه سال هیونگم بودی و با تمام بدی هام دوسم داشتی. ب عنوان هیونگ مواظب اعضا باش.یونگی هیونگ تو همیشه وانمود کردی بیخیالی ولی همیشه از دور مراقبمونی حالا منم از بالا ها مراقبتم :) هوسوک هیونگ مثل یه فرشته فعال و پر انرژی.امید من در زندگی .هم اتاقی که تمام شب هایی ک گریه میکردم پیشم بود .لطفا همچنان ستون گروه بمون .هیونگ دوست دارم.نامجون هیونگ لیدر قوی ما..مرسی از اینکه حواست ب تک تکمون بود . هیونگ تو همیشه مثل یه پدری برام .هیونگ اینهنه سال تو مراقبم بودی حالت من مراقبتم . تهیونگ شی.بهترین رفیق من متاسفم که دیگ نیستم . نمیخواستم برم ولی خب همیشه بخند این تنها خواستم از توعه . مرسی ک پشتم بودی. و جونگکوکی مکنه طلایی درخشان . همیشه باعث افتخارمی کوکی ! مطمئنا تورو مثل همسن خدم میدونم ن دونسنگم ، جونگکوکی من نیستم ک مواظب هیونگا باشم . لطفا مراقب هیونگا و خودت باش مخصوثا خودت . و همگی من خیلی خوشحالم ک نیمی بیشتر از عمرم با شما سپری شد...
۴۸.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.