دقیقا نمیدانم با امشبی که گذشت چند شب هست نخوابیدم

دقیقا نمیدانم با امشبی که گذشت چند شب هست نخوابیدم
راتستش دوست ندارم بخوابم وقتی نیستی که دست به موهای جو گندمیم بگذاری باهام چندتا شوخی کنی و چشمهایت کز کنی و با ان طراحی صورتت که فقط مخصوص خودت هست با لحنی شیرین چندبار سرت را تکان بدهی و من هم برایت بمیرم
دوست بخوابم وقتی عطر تنت حوالی دماغم نباشد تا مستم کند بودنت
دوست ندارم بخوابم که باز با دلهره اینکه نیستی کنار بلند بشوم و مثل این بچه ها دست و پا چلفتی دنبال خودم بگردم
دوست ندارم بخوابم و بخوابم نیایی
دوست ندارم بخوابم که خواب بی تو هیچ کیفی ندارد
اصلا تا صدایت گوشم را نوازش ندهد تا با دستانت دستان زمختم را لمس نکنی خواب زهر مارمان باد
خوابی که تو نباشی همان مردن است و خودت که بهتر میدنی بار قدیمی من برای اینکه باشی از هیچ کس و هیچ چیز واهمه ای ندارم
مگر اینکه زبانت بچرخد و کلاماتی را سمتم شلیک کند که هیچ فرقی با گلوله ندارن
مثلا اینکع بگویی ما برای هم نخواهیم بود یا من سرم دستمال بسته کسی دیگر است انجا به تو قول میدهم جوری بخوابم که صبحی نتواند از خواب بیدارم کند
وگرنه خوابی که تو همخوابش نباشی فرقی با مردن تا صبح ندارد

عزیز لحظه های من برای تو هیچ کس نمیتواند بغیر از من بی تو در هیچ شبی نخوابد ...

تو بهتر از هرکسی میدونی دارم چی میگم
این نوشته صاحب دارد #محمدغلامی #شمسابادی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

قدیمی عشق من خوبی ؟ منم ان عشق رویایی همانی که به یک دنیا نم...

‎دلبسته به سکه‌های قلک بودیم‎دنبال بهانه‌های کوچک بودیم‎رؤیا...

زندگیم یکم گوش کن میخوام یه اعترافی بکنم امروز قبل از اون حر...

یه وقتایی بر خلاف میلت تو یه لحظه ای که فقط منتظر یه حرفی یه...

برایش نوشتم تو مثل رنگ زرد در نقاشی‌های ون‌گوگی، زیبا و غمگی...

تکپارتی یونگی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط