یه وقتایی بر خلاف میلت تو یه لحظه ای که فقط منتظر یه حرفی

یه وقتایی بر خلاف میلت تو یه لحظه ای که فقط منتظر یه حرفی یه بهونه ای یه بحثی میگردی تا جوری بغضتو بشکنی که صدای حق حقت گوش اسمون کر کنه اولش جلو خودتو میگیری غرورت جلو کسی خورد نشه ولی دیگه کار از کار گذشته دیگه از کنترل اوضاع خارجه نمیتونی جلوی اشکاتو بگیری و همینجور اشکت سرازیر میشه اون لحطه با تموم سخت بودنش بعدش یه حس سبکی بهت میده که حس میکنی اندازه یه کاه شدی گریه بدنیست واجبه شعله های که تو دلت روشن خاموش کنی وگرنه میسوزی قدر دونه دونه اشکاتون بدونید و چقدر خوبه اون لحظه کسی که دوسش داری کنارت باشه و ارومت کنه باور کن یه حس نابه یه وقتایی دیگه جایی نیست که بتونی غماتو اونجا قایم کنی و سرریز میشن
خدایا ممنونم که اشک و گذاشتی که لاعقل عاشقها از غصه نمیرن ممنون خدای من
دیدگاه ها (۱)

زندگیم یکم گوش کن میخوام یه اعترافی بکنم امروز قبل از اون حر...

دقیقا نمیدانم با امشبی که گذشت چند شب هست نخوابیدم راتستش دو...

اگه دکترها میتونستن با یه نسخه و چند جمله حرف دروغ و به حقیق...

میان دو نگاه

پارت 23

پارت : ۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط