خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت14
ویو ا. ت
من افتادم رو کوک اما ن یه افتادن عادی جوری افتادم که ناخواسته لبامو به هم چسبید
انقد شوکه بودم که تا چند لحظه همون جوری بودیم که من تازه ویندوزم بالا اومد سریع بلند شدم و تا اتاق مثل جت رفتم
این چیییی بوددد(ن که تو خوشت نمیاد)
وایی ریدمممممم(زر میزنه بابا تو نشیمن گاهش عروسیه)
(دستشو میزاره رو لبش) ولی لباش چه نرم بودا مخصوصا پرسینگش اوف خیلی تحریک کننده بود
ا. ت خفه شو داری چی میگی بی ادب اوف خدایا زده به سرم دارم چی میگم
الان چطوری تو روش نگاه کنم عررررررر
(و این داستان ادامه دارد... بابا این مثل خودم با خودش درگیره🤣)
ویو کوک
داشت میفتاد اومدم بگیرمش که افتاد روم لبامو رو هم بود بدنمون در تماس بود به کل مغزم قفل کرد که ا. ت بلند شدو مثل دود ناپدید شد فهمیدم که رفت تو اتاقش رفتم تو اتاقم
_خدا خب چرا رفتم بگیرمش میزاشتم بیفته _ن بابا این که بدتر میشد
_الان چطوری به هم نگاه کنیم
_لباش که نرم بود کمرش چه باریک بود دلم میخواد واسا کوک داری چی میگیییییی(بچه از دست رفت هعی 🤣)
برم دم اتاقش اینجوری نمیشه ممکنه جلو لیا سوتی بده
(تق تق)
بله
_میشه بیام داخل
+ارع بیا
_با اجازه
+چیشده
_ببین راجب اتفاق یکم پیش (جفتشون قرمز شدن)
+ببین ناخاسته بود درسته دوست دارم ولی همچین کاری رو نمیکنم به خدا تا خودت نگی من همچین کاری نمیکنم
_میدونم میدونم ولی بیا طبیعی رفتار کنیم جوری که انگار همچین اتفاقی نیوفتاده
+ یعنی میگی فراموش کنیم که انگار نه انگار (با لحن ناراحت)
_هی من اینو نگفتم میگم جلو لیا سوتی ندیم ممکنه فکر اشتباهی کنه
+چیز کوچیکی هم نبود (لحن ناراحت)
_هی معلومه نبود اصلا لیا بیا میرم خودم بهش میگم
+یاااا منظورم این نبود که یه وقت نگی ها پاک دیونمون میکنه
_پس چی چرا ناراحتی
+اخه تو همچین چیز مهمی رو چیز مهمی نمیدونی
_کی گفته
+خب چیز دیگه چیز
_من این اتفاق رو چیز مهمی میدونم اما نمیخوام باعث خجالت تو شه
+اوم پس مراقب باش لیا فعلا چیزی نفهمه تا بعد
_ولی بد نبود ها(اروم رو زیر لب)
+البته حیف کامل نبود (اروم و زیر لب ) _چیییی تو الان چی گفتی
_ هیچی
=ـ.....
#اد_جئون
پارت14
ویو ا. ت
من افتادم رو کوک اما ن یه افتادن عادی جوری افتادم که ناخواسته لبامو به هم چسبید
انقد شوکه بودم که تا چند لحظه همون جوری بودیم که من تازه ویندوزم بالا اومد سریع بلند شدم و تا اتاق مثل جت رفتم
این چیییی بوددد(ن که تو خوشت نمیاد)
وایی ریدمممممم(زر میزنه بابا تو نشیمن گاهش عروسیه)
(دستشو میزاره رو لبش) ولی لباش چه نرم بودا مخصوصا پرسینگش اوف خیلی تحریک کننده بود
ا. ت خفه شو داری چی میگی بی ادب اوف خدایا زده به سرم دارم چی میگم
الان چطوری تو روش نگاه کنم عررررررر
(و این داستان ادامه دارد... بابا این مثل خودم با خودش درگیره🤣)
ویو کوک
داشت میفتاد اومدم بگیرمش که افتاد روم لبامو رو هم بود بدنمون در تماس بود به کل مغزم قفل کرد که ا. ت بلند شدو مثل دود ناپدید شد فهمیدم که رفت تو اتاقش رفتم تو اتاقم
_خدا خب چرا رفتم بگیرمش میزاشتم بیفته _ن بابا این که بدتر میشد
_الان چطوری به هم نگاه کنیم
_لباش که نرم بود کمرش چه باریک بود دلم میخواد واسا کوک داری چی میگیییییی(بچه از دست رفت هعی 🤣)
برم دم اتاقش اینجوری نمیشه ممکنه جلو لیا سوتی بده
(تق تق)
بله
_میشه بیام داخل
+ارع بیا
_با اجازه
+چیشده
_ببین راجب اتفاق یکم پیش (جفتشون قرمز شدن)
+ببین ناخاسته بود درسته دوست دارم ولی همچین کاری رو نمیکنم به خدا تا خودت نگی من همچین کاری نمیکنم
_میدونم میدونم ولی بیا طبیعی رفتار کنیم جوری که انگار همچین اتفاقی نیوفتاده
+ یعنی میگی فراموش کنیم که انگار نه انگار (با لحن ناراحت)
_هی من اینو نگفتم میگم جلو لیا سوتی ندیم ممکنه فکر اشتباهی کنه
+چیز کوچیکی هم نبود (لحن ناراحت)
_هی معلومه نبود اصلا لیا بیا میرم خودم بهش میگم
+یاااا منظورم این نبود که یه وقت نگی ها پاک دیونمون میکنه
_پس چی چرا ناراحتی
+اخه تو همچین چیز مهمی رو چیز مهمی نمیدونی
_کی گفته
+خب چیز دیگه چیز
_من این اتفاق رو چیز مهمی میدونم اما نمیخوام باعث خجالت تو شه
+اوم پس مراقب باش لیا فعلا چیزی نفهمه تا بعد
_ولی بد نبود ها(اروم رو زیر لب)
+البته حیف کامل نبود (اروم و زیر لب ) _چیییی تو الان چی گفتی
_ هیچی
=ـ.....
#اد_جئون
۶۱۵
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.