فیکشن Deadly duel پارت ۲۷

Name:Deadly duel
Genres:crimi_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha

part 27

(ادامه ی فلش بک)

پسر مو بلوند که همین چند دقیقه پیش باهاش آشنا شده بود با لبخند کوچیکی روی لب هاش نگاهش کرد و دست سرد اون رو فشار کوتاهی داد و دوباره توی جاش درست کنار خودش نشست.
-تو چرا خوش نمیگذرونی؟
پسر با صدای بلندی گفت تا بین اون صدای آهنگ بلند شنیده بشه.
+نمیتونم.....بنظرم این مهمونی خیلی عجیبه
تقریبا زمزمه کرد ولی این که پسر شنید باعث تعجب بیشترش شد
-بنظرت چیش عجیبه؟
+آدمای توش،خود کشتی و از همه مهمتر تو!
گفت و با خجالت سرش رو پایین انداخت
یونگی لبخند لثه ای زد و کوتاه خندید
-هی اسمت جیمین بود درسته؟
آروم سر تکون داد
-خب جیمینی بنظرت چیه من عجیبه؟
با صدا شدن اسمش اونم اینطوری گونه هاش سرخ شدن و برای اولین بار از چراغ های قرمز کشتی تشکر کرد که اونارو مخفی کردند.
+همه چیت....خب م..یدونی من تورو در حالی که بیهوش بودی پیدا کردم
دوباره سرش رو پایین انداخت و دیگه ادامه نداد
پسر مو بلوند خنده ی بلندی کرد
-اوه خدا تو خیلی کیوتی
دوباره صدای خندش اومد و اون با استرس استین لباسشو توی مشتش فشرد
+میتونم یه سوال بپرسم؟
پسر سرش تکون داد
+چرا بیهوش بودی؟
چشمای پسر به وضوح سیاه شدند و اون برقی که توی چشماش بود از بین رفت و لحظه ای از پرسیدن سوالش پشیمونش کرد.

(پایان فلش بک)

پسر مو طوسی حالا چشماش آروم شده بودند و اسلحه اش روی زمین رها کرده بود
-خب جیمین اسم من نامجونه میتونی هرچی دلت میخواد صدام کنی
کمی توی جاش تکون خورد
پسری که اسمش نامجون بود سمت در اون اتاق بی روح رفت
-بقیشو میتونی بعداً بگی ساعت سه صبحه میتونی بخوابی
اینو گفت و لحظه ای دیگه اتاق خالی از هر موجودی بود.
بعد از رفتن پسر به اشک هاشو اجازه ی ریختن داد هربار مرور اون اتفاق براش سخت می‌گذشت و دوست داشت مغزشو از توی سرش در بیاره تا انقد به اون کشتی لعنتی فکر نکنه،از اون بدتر اتاق بی روح تر از هرچیزی بود و حس بدیو بهش منتقل میداد پس فقط سرش رو روی زانوهاش پنهون کرد چشم هاش رو بست و سعی کرد به خواب بره و به هیچ چیزه دیگه ای فکر نکنه...هیچ چیزی!




حال کنید این پارتو طولانی نوشتم:>
احساس میکنم همین الانشم چندتا ریدرام چاقو به دست منتظرمن پس گفتم با چار خط نوشتن گناه خودمو بیشتر نکنم:`}
اهمم و راستیییی هزارتایی شدمون مبارکککک یکیپسکپسضکضوکضسپسم
عاشقتونم مرسی از تک‌تکتون:)
و یه مسئله‌ی دیگه می‌خوام روزای آپ رو بزارم هر چهارشنبه هی قاطی پاتی میزارم واقعا اذیت میشم اوکین؟
لاو یو ال🖤✨

𝐊𝐢𝐦_𝐦𝐢𝐡𝐚
دیدگاه ها (۴۲)

اشکی که اخرین لحظه از چشمانت بیرون ریخت قلب من را هزار تیکه ...

ترک های شکسته همراه با بالهای فرشته ها.....چشمانی غمگین اما ...

چه شد که این شد دنیا؟شکستن قلب شد کار روزمره....خیانت شد عاد...

فیکشن Deadly duel پارت ۲۶

black flower(p,292)

black flower(p,283)

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط