در گردبادِ حادثه یک مهربان بس است
در گردبادِ حادثه یک مهربان بس است
گر دست بر زمین نرسد، آسمان بس است
بر خوانِ خود نشین و چو مهمان عزیز باش
نانِ درست گر نرسد، نیمنان بس است
دشمن گر از غلاف برآید، مده جواب
خاموشیِ تو جوهرِ تیغِ زبان بس است
اهل کمال، عمر به سختی بهسر برند
یعنی برای رزقِ هما استخوان بس است
«فانی»! دکانِ عشق به هر کوچه وا مکن
یک دل متاع داری و یک دلْستان بس است
گر دست بر زمین نرسد، آسمان بس است
بر خوانِ خود نشین و چو مهمان عزیز باش
نانِ درست گر نرسد، نیمنان بس است
دشمن گر از غلاف برآید، مده جواب
خاموشیِ تو جوهرِ تیغِ زبان بس است
اهل کمال، عمر به سختی بهسر برند
یعنی برای رزقِ هما استخوان بس است
«فانی»! دکانِ عشق به هر کوچه وا مکن
یک دل متاع داری و یک دلْستان بس است
۲.۵k
۲۸ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.