عشق اجباری
"عشق اجباری"
p,3
.
.
.
رفتم طبقه ی پایین و دیدم جونگ کوک پیش ی پسر خوشتیپ با مو های قهوه ای فر که ۴ تا از دکمه های پیراهن سفیدش بازه و لیوان وُدکا توی دستشه نشسته ...... حتی از خود جونگ کوک جذاب تر بود ... برعکس جونگ کوک با لبخند حرف میرد و خوش اخلاق بود .... رفتم جلو تر و به هردوشون سلام کردن ......
ا/ت : سلام
کوک : هوم
تهیونگ : سلاممم ( لبخند )
ا/ت : ( رو به جونگ کوک ) امم نمیخای معرفی کنی ؟؟
کوک : خودش زبون داره ( سرد)
حقیقتن از دست جونگ کوک ناراحت شدم بخاطر این اخلاق سردش و این که همیشه میزنه تو ذوقم .....
تهیونگ : عهه کوک یکم خوش اخلاق باش پسر مگه نمیبینی چه فرشته ی خوشگلی تو این خونس( چشمک )
خنده ی ریزی کردم که ادامه داد
تهیونگ : من تهیونگ هستم دوست صمیمی کوک خوشبختم ( دستشو اورد طرفت و دست داد)
ا/ت : عامم منم ا/ت هستم خوشبختم ( لبخند )
تهیونگ به مبل روبه روش اشاره کرد که بشینم . نشتم ...... یهو صدای نوتیف گوشیم اومد رفتم سمتش ...... جولیا بود .. جولیا بهترین و تنها دوست صمیمیم بود ... صفحه ی جتو باز کردم..( مکالمه ی ا/ت و جولیا )
جولیا : سلام عشقومم خوبی؟!
ا/ت :سلام خوشگلم آره مرسی تو خوبی ؟
جولیا : آره.. چخبر ؟ تونستی با جونگ کوک بسازی ؟
ا/ت : شوخیت گرفته ؟! اون مثل ی کوه یخه عمراا
جولیا : عووو بدون هر وقت که دلت پُر بود و خاستی درد و دل کنی من اینجام ♡
ا/ت : مرسی که همیشه هوامو داری
جولیا : قربونت .. من برم کاری نداری؟
ا/ت : نه عزیزم بای بایی
جولیا : بایییی
* پایان مکالمه *
سرمو از گوشی آوردم بالا که یهووو .......
.
.
.
به نظرتون چی میشه ؟؟
ادمینتون کخ داره 😂😂
.
.
شرط پارت چهارم : ۵ لایک ۳ کامت 💅🐾
p,3
.
.
.
رفتم طبقه ی پایین و دیدم جونگ کوک پیش ی پسر خوشتیپ با مو های قهوه ای فر که ۴ تا از دکمه های پیراهن سفیدش بازه و لیوان وُدکا توی دستشه نشسته ...... حتی از خود جونگ کوک جذاب تر بود ... برعکس جونگ کوک با لبخند حرف میرد و خوش اخلاق بود .... رفتم جلو تر و به هردوشون سلام کردن ......
ا/ت : سلام
کوک : هوم
تهیونگ : سلاممم ( لبخند )
ا/ت : ( رو به جونگ کوک ) امم نمیخای معرفی کنی ؟؟
کوک : خودش زبون داره ( سرد)
حقیقتن از دست جونگ کوک ناراحت شدم بخاطر این اخلاق سردش و این که همیشه میزنه تو ذوقم .....
تهیونگ : عهه کوک یکم خوش اخلاق باش پسر مگه نمیبینی چه فرشته ی خوشگلی تو این خونس( چشمک )
خنده ی ریزی کردم که ادامه داد
تهیونگ : من تهیونگ هستم دوست صمیمی کوک خوشبختم ( دستشو اورد طرفت و دست داد)
ا/ت : عامم منم ا/ت هستم خوشبختم ( لبخند )
تهیونگ به مبل روبه روش اشاره کرد که بشینم . نشتم ...... یهو صدای نوتیف گوشیم اومد رفتم سمتش ...... جولیا بود .. جولیا بهترین و تنها دوست صمیمیم بود ... صفحه ی جتو باز کردم..( مکالمه ی ا/ت و جولیا )
جولیا : سلام عشقومم خوبی؟!
ا/ت :سلام خوشگلم آره مرسی تو خوبی ؟
جولیا : آره.. چخبر ؟ تونستی با جونگ کوک بسازی ؟
ا/ت : شوخیت گرفته ؟! اون مثل ی کوه یخه عمراا
جولیا : عووو بدون هر وقت که دلت پُر بود و خاستی درد و دل کنی من اینجام ♡
ا/ت : مرسی که همیشه هوامو داری
جولیا : قربونت .. من برم کاری نداری؟
ا/ت : نه عزیزم بای بایی
جولیا : بایییی
* پایان مکالمه *
سرمو از گوشی آوردم بالا که یهووو .......
.
.
.
به نظرتون چی میشه ؟؟
ادمینتون کخ داره 😂😂
.
.
شرط پارت چهارم : ۵ لایک ۳ کامت 💅🐾
- ۹.۹k
- ۰۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط