رمان فیک پارت خب بچه ها واسه نامجون ن و واسه جنی ج ...
رمان فیک پارت 1 خب بچه ها واسه نامجون ن و واسه جنی ج میزارم
ج:امروز میخواستم با لیسا و رزی برم بیرون که مامانم همونطور که نگاه سردی زخم انداخت غذاشو میخورد گفت
م ج:جنی کجا؟ کلاس پیانوت رو رفتی؟ رقص باله؟ 2ساعت دیگه معلم زبانت میاد
ج:وایسادم تعظیم کردم گفتم
م م مادر جان میخوام با رز..
م ج:100بتر گفتم با اون دخترا نگرد! من از اونا خوشم نمیاد یعنی چون مامانشون خدمتکار مونه باید باهاشون بگردی
ج:اما چرا مادر مگه من چ گناهی کردم که تنها بمونم؟ من تنها خوشحالیم اونان اونا همیشه منو میخندونن
که دیدم دستش رو محکم روی میز کوبید بلند شد امد سمتم دستشو بلند کرد که ی سیلی بهم بزنه که بابام سر رسید مامانم کلا تغیر کرد
مهربون شد منو بغل کردن با صدای نرم ملایم گرمی گفت عیبی نداره گلم
واتتت
البته این ننه من منو نمیخواد فقط جلو بابام باهام خوبه 😢
با بادیگارد میفرستمت برو
چ چشم مادر ممنون
تعظیم کردم رفتم
درو بستم حس کردم بابام ی چیز میخواد درموردم بهش بگه
پس پشت در موندم که بابام به مامانم گفت
پ ج؛ بهش گفتی؟
م ج؛ نه
پ ج:عصب گفت
پس چرااا
م ج:هویی سر من داد نزنا دختر تو تو باید بهش بگی
پ ج؛ دختر توهم هست
م ج:من و سر میخواستم ن اینو
ج:با این حرفش دلم خورد شد
که یهو بابام درو باز کرد منو دیدو گفت..
شرط کامنت بالای 13
ج:امروز میخواستم با لیسا و رزی برم بیرون که مامانم همونطور که نگاه سردی زخم انداخت غذاشو میخورد گفت
م ج:جنی کجا؟ کلاس پیانوت رو رفتی؟ رقص باله؟ 2ساعت دیگه معلم زبانت میاد
ج:وایسادم تعظیم کردم گفتم
م م مادر جان میخوام با رز..
م ج:100بتر گفتم با اون دخترا نگرد! من از اونا خوشم نمیاد یعنی چون مامانشون خدمتکار مونه باید باهاشون بگردی
ج:اما چرا مادر مگه من چ گناهی کردم که تنها بمونم؟ من تنها خوشحالیم اونان اونا همیشه منو میخندونن
که دیدم دستش رو محکم روی میز کوبید بلند شد امد سمتم دستشو بلند کرد که ی سیلی بهم بزنه که بابام سر رسید مامانم کلا تغیر کرد
مهربون شد منو بغل کردن با صدای نرم ملایم گرمی گفت عیبی نداره گلم
واتتت
البته این ننه من منو نمیخواد فقط جلو بابام باهام خوبه 😢
با بادیگارد میفرستمت برو
چ چشم مادر ممنون
تعظیم کردم رفتم
درو بستم حس کردم بابام ی چیز میخواد درموردم بهش بگه
پس پشت در موندم که بابام به مامانم گفت
پ ج؛ بهش گفتی؟
م ج؛ نه
پ ج:عصب گفت
پس چرااا
م ج:هویی سر من داد نزنا دختر تو تو باید بهش بگی
پ ج؛ دختر توهم هست
م ج:من و سر میخواستم ن اینو
ج:با این حرفش دلم خورد شد
که یهو بابام درو باز کرد منو دیدو گفت..
شرط کامنت بالای 13
- ۲۷۴
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط