چند پارتی عضو نهم
چند پارتی عضو نهم
شوگا: بعد از بغل کردنش خیلی دلم میخواست بهش اعتراف کنم که دوستش دارم ولی میترسم که بگ نه و دیگ دوستیمون و تموم بش
ا/ت: یکدفعه گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم همون خال عوضیم جواب دادم سلام خاله
خاله: سلام ا/ت میگم ما میخوایی فردا بیایم کره
ا/ت: بله
خاله: من زیاد اون جا را نمیشناسم میخوام برم هتل میتونی فردا بیای دنبالم بعد با هم تو هتل بمونیم
ا/ت: خب چرا خودتون نمی مونین
خاله: آخه تنهام بعد میخوام برم بیرون دیگ
ا/ت: باشه فردا میام
شوگا: کی بود
ا/ت: همون خالم که میخواست منو بکش
شوگا: تو واقعا قبول کردی
ا/ت: آره
شوگا: خودت میدونی اون میخواد بکشت
ا/ت: آره ولی خب اگه قبول نمیکردم که باید جواب میدادم که چرا و کسی هم باور نمیکرد
شوگا: پس من با تو میام
ا/ت: چی
شوگا: با تو
___________________فردا__________________
ا/ت: یونگی بریم دیگ بدو الان دیر میش
یونگی: بریم
(خلاصه رفتن و دنبال خاله ا/ت و رفت تو هتل)
ا/ت: میگم الان چطور بخوابیم
خاله: ببین از نظر من تو و یونگی تو یک دخت بخوابین میبنی که پسرم هستش
ا/ت: یونگی نظر تو چی
یونگی: هردور خودت راحتی
ا/ت: خاله نمیش برم خونه بعد بیام
خاله:نه خاله
ا/ت:باشه
__________شب____________________
ویو یونگی: خوب شده واسه من میتونم پیش عشقم بخوابم واقعا باورم نمیش الان میخوام امشب پیشش بخوام ولی برام فکر کنم سخته باشه
ا/ت: شب شده دیگ یونگی نمیخوابی
یونگی: باشه بریم بخوابیم
ویو یونگی: درست حدس میزدم سخته پیشش خوابیدن واقعا دلم میخواد لباشو بوس کنم ولی نمیش باید بهش اعتراف کنم ولی کی فهمیدم چند روز بعد که خالش قرار بره بهش اعتراف میکنم
____________فرداش___________________
خاله: میگم ا/ت میش باهام بریم بیرون
ا/ت: باشه بریم خاله
یونگی: ا/ت یک لحظه بیا
ا/ت: بله
یونگی: حواست به خودت باش
ا/ت: باشه من دیگ برم باشه
یونگی: باشه برو
ویو ا/ت: خاله دیگ بریم
خاله: بریم
ا/ت: خیلی مشکوک میزد معلوم بود بازم میخواد منو بکش اما این دفعه چطوری میخواد منو بکش واقعا دار منو میترسون ولی باید خودم طعبی نشون بدم که نفهم من میتونم اون میخواست منو بکش
خاله: میگم بریم روی اون ساختمان
ا/ت: باشه بریم
خاله: خب وقت خوبی بکشم ولی باید بکشم لبه پنچر
ا/ت: خاله میگم اینجا خوشگل مگه نه
خاله: بله ا/ت بیا اینجا چقدر خوشگل
ا/ت: کجا
خاله: اینجا ( ذهن خال) خوب الان که بیاد میتونم بندازمش
ا/ت: آره خیلی خوشگل بعد از اینکه این حرف زدم انگار یکی از پشت هلم داد و داشتم میفتاد که احساس کردم تو بغل یکی افتادم
ویو یونگی: میتونم که ا/ت اون میتون مراقب خودش باشه ولی خالش که میبینم خیلی باهوش بهتر من برم همین طوری داشتم طقیب میکردم دیدم رفتن تو یک ساختمان و فهمیدم خال ا/ت
شوگا: بعد از بغل کردنش خیلی دلم میخواست بهش اعتراف کنم که دوستش دارم ولی میترسم که بگ نه و دیگ دوستیمون و تموم بش
ا/ت: یکدفعه گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم همون خال عوضیم جواب دادم سلام خاله
خاله: سلام ا/ت میگم ما میخوایی فردا بیایم کره
ا/ت: بله
خاله: من زیاد اون جا را نمیشناسم میخوام برم هتل میتونی فردا بیای دنبالم بعد با هم تو هتل بمونیم
ا/ت: خب چرا خودتون نمی مونین
خاله: آخه تنهام بعد میخوام برم بیرون دیگ
ا/ت: باشه فردا میام
شوگا: کی بود
ا/ت: همون خالم که میخواست منو بکش
شوگا: تو واقعا قبول کردی
ا/ت: آره
شوگا: خودت میدونی اون میخواد بکشت
ا/ت: آره ولی خب اگه قبول نمیکردم که باید جواب میدادم که چرا و کسی هم باور نمیکرد
شوگا: پس من با تو میام
ا/ت: چی
شوگا: با تو
___________________فردا__________________
ا/ت: یونگی بریم دیگ بدو الان دیر میش
یونگی: بریم
(خلاصه رفتن و دنبال خاله ا/ت و رفت تو هتل)
ا/ت: میگم الان چطور بخوابیم
خاله: ببین از نظر من تو و یونگی تو یک دخت بخوابین میبنی که پسرم هستش
ا/ت: یونگی نظر تو چی
یونگی: هردور خودت راحتی
ا/ت: خاله نمیش برم خونه بعد بیام
خاله:نه خاله
ا/ت:باشه
__________شب____________________
ویو یونگی: خوب شده واسه من میتونم پیش عشقم بخوابم واقعا باورم نمیش الان میخوام امشب پیشش بخوام ولی برام فکر کنم سخته باشه
ا/ت: شب شده دیگ یونگی نمیخوابی
یونگی: باشه بریم بخوابیم
ویو یونگی: درست حدس میزدم سخته پیشش خوابیدن واقعا دلم میخواد لباشو بوس کنم ولی نمیش باید بهش اعتراف کنم ولی کی فهمیدم چند روز بعد که خالش قرار بره بهش اعتراف میکنم
____________فرداش___________________
خاله: میگم ا/ت میش باهام بریم بیرون
ا/ت: باشه بریم خاله
یونگی: ا/ت یک لحظه بیا
ا/ت: بله
یونگی: حواست به خودت باش
ا/ت: باشه من دیگ برم باشه
یونگی: باشه برو
ویو ا/ت: خاله دیگ بریم
خاله: بریم
ا/ت: خیلی مشکوک میزد معلوم بود بازم میخواد منو بکش اما این دفعه چطوری میخواد منو بکش واقعا دار منو میترسون ولی باید خودم طعبی نشون بدم که نفهم من میتونم اون میخواست منو بکش
خاله: میگم بریم روی اون ساختمان
ا/ت: باشه بریم
خاله: خب وقت خوبی بکشم ولی باید بکشم لبه پنچر
ا/ت: خاله میگم اینجا خوشگل مگه نه
خاله: بله ا/ت بیا اینجا چقدر خوشگل
ا/ت: کجا
خاله: اینجا ( ذهن خال) خوب الان که بیاد میتونم بندازمش
ا/ت: آره خیلی خوشگل بعد از اینکه این حرف زدم انگار یکی از پشت هلم داد و داشتم میفتاد که احساس کردم تو بغل یکی افتادم
ویو یونگی: میتونم که ا/ت اون میتون مراقب خودش باشه ولی خالش که میبینم خیلی باهوش بهتر من برم همین طوری داشتم طقیب میکردم دیدم رفتن تو یک ساختمان و فهمیدم خال ا/ت
۲۲.۳k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.