ازدواج اجباریpart

ازدواج اجباری(part 6)

*ا/ت ویو
_بگیر بخواب دیگه
+من که از خدامه بخوابم تو نمیذاری
_برو بابا
*جونگکوک ویو
راستش خودمم زیاد لیارو دوست نداشتم برای همین اونقدری که باید عصبانی نشدم(اره خیلی)
فردا قراره با ا/ت برم خرید خدا کنه اونجا دعوا نکنیم هعییی
دیگه سکوت بینمون برقرار شد و سیاهی مطلق...
*ا/ت ویو
صبح پاشدم دیدم جونگکوک یه میلی متری صورتمه
_جونگکوککککک
+اخخخ چته
_چرا چسبیدی به من
+مگه چسبیدم بهت
_کوری
+ببخشید خب بابا اول صبی
_ایششش
+ایششش(اعداشو درمیاره)
_عه نمردیمو طوطی انسانیم دیدیم
_طوطی کوچولو
+برو بابا
+راستی
_هوم
+رونات خیلی نرمه ها
_چی
+پتو رو بزن کنار
پتورو زدم کنار و دیدم رونم روی شکم جونگکوکه و جونگکوک دستشو گذاشته روی رونم
_مردک هیز گمشو
+خودت پاتو گذاشتی به من چه
_ایشششش
لباس مناسب پوشیدیم و رفتیم صبحانه بخوریم
سر میز نشستیم که مامان کوک گفت
م کوک=دیشب چطور بود
+چطور باید میبود
م کوک=نمیدونم
+مامان متوجه منظورت نمیشم
م ا/ت=دیشب صدای ناله هاتون میومد
+_چییییییی ناله
م کوک=اره
+مامان چرتو پرت نگو ما هیچکار نکردیم
م کوک=الکی نگید پس چرا دیشب صداتون بلند شده بود
یه ذره فکر کردم دیدم اون موقع که موهای همو گرفته بودیم صداهای جالبی تولید نکردیم
_اهااا دیشب که داشتیم باهم دعوا میکردیم که توی وحشی موهامو کشیدی
+توهم موهامو گرفتی
_چون تو گرفته بودی
+اره چون کار اشتباهی انجام داده بودی
_چون بهت گفتم دراز گنده اخی نمیدونستم انقدر فشاری میشی
+ا/تتت
_عه دیدی الانم فشاری شدی
ادامه دارد...
شرطا:
۳٠ لایک
۵۰ کامنت✨
دیدگاه ها (۸۷)

hold on jungkook♡حاجی از صب خیلی پارت گذاشتم دستام دیگه درد ...

ازدواج اجباری(part 7)*ا/ت ویو م کوک=پاشید برید خرید _خرید بر...

ازدواج اجباری(part 5)*ا/ت ویوتا شب همینجور دعوا کردیم تا این...

ازدواج اجباری(part 4)*ا/ت ویو شب شده بود و میخواستیم بخوابیم...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط