اسلاید دو لباس جولیا اسلاید سه لباس جولی

اسلاید دو لباس جولیا اسلاید سه لباس جولی

ویو کوک

جولیا و بغل کردم ولی وقتی نبوت به جولی رسید با اون لباس مشکی ولی خوشگلش اومد سمتم
جولی ماموریتت چطور بود جئون( لحن بچه گانه ولی مغرور)
دلم میخواست بهم بگه بابا یا پدر ولی نگفت
کوک عزیزم عالی بود بزن قدش
دستم و زیادی بالا گرفته بودم و حواسم به قدش نبود ولی پرید و زد تو دستم

جولیا بابا من لباسام تکراری شده هرکدومو یکبار پوشیدم من یه تاج می‌خوام و یه باد بزن

جولی منم دلم تفنگ میخواد ولی واقعی از اونا که تورو زخمی می‌کنه

کوک باشه جولیا با بادیگارد برو هرچی دوست داشتی بخر و تو جولی با من بیا بریم سراغ مامان و یکم کارش دارم بعدش بهت تمرین مافیا میدم

رفتم تو اتاق آت اومد و بغلم کرد

ات کجا بودی نگران شدم

کوک عزیزم ببخشید

جولی که داشت نگاه میکرد عق زد

جولی اه اه چندشا ،ات

ات صدبار گفتم من مامانتم توی پنج ساله باید بگی مامان نه اسمم و بگییییی
جولی آت آت آت
کوک عیبی ندارد به منم میگه جئون
ات جولیا کجاست
تا میخواستم دهنمو باز کنم جولی با عشوه گفت
جولی داره چرت و پرتای پرنسسی مسخره میخره وای اون لباس پف دار هارو چجوری میپوشهههه تازه می‌ره باله اه اه اهههعع با اون لباس های زشت باله

کوک عزیزم امروز میخوای بری بیرون
ات اره ولی تنهاییییی همیشه صدتا بادیگارد کنارمه

کوک چ...چش...چشم
ات عه ادامو در نیاررر
کوک عه ادامو در نیاررر گگگگککک
جولی آت تو قبلا بردش بودی الان برعکس شده
کوک و آت :جولی دهنتو ببند
دیدگاه ها (۳)

اسلاید دو لباس بالهاسلاید سه کفش بالهخودمم باله میرم لباسهای...

جولی جونگکوک شی بریم دیگهکوک شیبال الان میام (عصبانی)ات عزیز...

اسلاید دو جولیااسلاید سه جولی

ویو کوکآوردمش بیمارستان و دکتر گفت ببرمش داخل اتاق sven (اصل...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

رمان جونکوک ( عمارت ارباب )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط