ویو کوک
ویو کوک
آوردمش بیمارستان و دکتر گفت ببرمش داخل اتاق sven (اصلانم اسم آهنگ کوک نیست😂😒درست نوشتم؟)منو انداختن بیرون و منتظر موندم بعد چند ساعت صدای گریه بلند شد بدو بدو رفتم داخل اتاق و دیدم دوتا نوزاد کنارشن از قبل میدونستم دوتا دختره ولی خیلی ذوق داشتم رفتم نزدیکشون و نگاشون کردم آروم انگشتم و به دلشون زدم و سریع برداشتم اولین بار بود که یه بچه نوزاد میبینم بجز اونایی که کشتم ولی این دوتا خیلی ناز بودن آت بیدار شده بود و داشت گریه میکرد رفتم سمتش
کوک آت چیشدع
ات دیگه من تا عبد زندانی تو میمونم
کوک زندانی من نه... زندانی قلبم
ات ولی من نمیخوام
کوک مشکل خودته بیب
ویو آت
کوک رفت بیرون دستم خیلی درد میکرد دکتر اومد تو
دکتر دستتون و ببینم
دستم و آوردم بالا
دکتر الان منتقلتون میکنم اتاق ran اونجا دستتونو گچ میگیرن
ات ممنونم،بچه هام کجان
دکتر عه شوهرتون دارن باهاشون حرف میزنن (خنده)
ات هوففف باشه ممنون
چند ساعت بعد
ویو کوک
دست آت و گچ گرفتیم و بچه هارو بردیم خونه آت تو راه هیچی نگفت و انگار لال بود یادم اومد برای بچه ها اسم انتخاب نکردیم
کوک آت
ات بله
کوک اسم بچه ها چی؟
ات نمیدونم
کوک جولی و جوجیا؟
ات باشه
کوک پس من میرم بیرون برای شناسنامه و این داستانها
ات باشه
چند سال بعد
ویو جورجیا
بابامم معمولا خونی میاد خونه و وقتی مارو بقل میکنه لباسامون کثیف میشه و اجوما میشوره
ویو جولی
من فهمیدم بابام مافیاست و عاشق خون و شکنجه هستم میخوام بزرگ شدم یه مافیای بی رحم بشم نمیدونم چرا ولی رک
ویو کوک
اومدم خونه و جورجیا و جولی اومدن سمتم
(راستی عکس دو قلو ها اسلاید بعدی)
جولیا خیلی علاقه به لباس های پرنسسی و پف دار داشت و دوست داشت پرنسس باشه ولی جولی لباس های باز و کوتاه دوست داشت و دلش میخواست مافیا بشه این دوتا دقیقا مخالف هم رفتار میکردن
آوردمش بیمارستان و دکتر گفت ببرمش داخل اتاق sven (اصلانم اسم آهنگ کوک نیست😂😒درست نوشتم؟)منو انداختن بیرون و منتظر موندم بعد چند ساعت صدای گریه بلند شد بدو بدو رفتم داخل اتاق و دیدم دوتا نوزاد کنارشن از قبل میدونستم دوتا دختره ولی خیلی ذوق داشتم رفتم نزدیکشون و نگاشون کردم آروم انگشتم و به دلشون زدم و سریع برداشتم اولین بار بود که یه بچه نوزاد میبینم بجز اونایی که کشتم ولی این دوتا خیلی ناز بودن آت بیدار شده بود و داشت گریه میکرد رفتم سمتش
کوک آت چیشدع
ات دیگه من تا عبد زندانی تو میمونم
کوک زندانی من نه... زندانی قلبم
ات ولی من نمیخوام
کوک مشکل خودته بیب
ویو آت
کوک رفت بیرون دستم خیلی درد میکرد دکتر اومد تو
دکتر دستتون و ببینم
دستم و آوردم بالا
دکتر الان منتقلتون میکنم اتاق ran اونجا دستتونو گچ میگیرن
ات ممنونم،بچه هام کجان
دکتر عه شوهرتون دارن باهاشون حرف میزنن (خنده)
ات هوففف باشه ممنون
چند ساعت بعد
ویو کوک
دست آت و گچ گرفتیم و بچه هارو بردیم خونه آت تو راه هیچی نگفت و انگار لال بود یادم اومد برای بچه ها اسم انتخاب نکردیم
کوک آت
ات بله
کوک اسم بچه ها چی؟
ات نمیدونم
کوک جولی و جوجیا؟
ات باشه
کوک پس من میرم بیرون برای شناسنامه و این داستانها
ات باشه
چند سال بعد
ویو جورجیا
بابامم معمولا خونی میاد خونه و وقتی مارو بقل میکنه لباسامون کثیف میشه و اجوما میشوره
ویو جولی
من فهمیدم بابام مافیاست و عاشق خون و شکنجه هستم میخوام بزرگ شدم یه مافیای بی رحم بشم نمیدونم چرا ولی رک
ویو کوک
اومدم خونه و جورجیا و جولی اومدن سمتم
(راستی عکس دو قلو ها اسلاید بعدی)
جولیا خیلی علاقه به لباس های پرنسسی و پف دار داشت و دوست داشت پرنسس باشه ولی جولی لباس های باز و کوتاه دوست داشت و دلش میخواست مافیا بشه این دوتا دقیقا مخالف هم رفتار میکردن
- ۸.۰k
- ۱۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط