اینروزها گوشهی دنیای خودم نشستهام و به وقایع نگاه میک

این‌روزها گوشه‌ی دنیای خودم نشسته‌ام و به وقایع نگاه می‌کنم، انگار که پشت تلوزیون نشسته باشم و اخبار پشت سر هم حرف بزند، تصویرهای با کادر کج و فولواش را نشان دهد، و من روی مبل کنار پنجره به این صحنه خیره باشم. انقدر خیره که حتا گاهی نبینم چه می‌گوید و چه می‌نویسد. مثلا دیشب ماشین پدربزرگ را در پارکینگ خانه‌شان پارک کردم‌ و بعد ریموتِ در پارکینگ خراب شد، در باز بود و بسته نمی‌شد. سه چهار باری تقلا کردم؛ ولی بعد رفتم روی پله‌ی جلوی در خانه نشستم، دستانم را زیر چانه‌ام گذاشتم و به آسمان نگاه کردم. زندگی را گاهی اوقات فقط باید نگاه کرد، باید بگذاریم به حال خودش تا ببینیم چه پیش می‌آید، چون به هرحال کاری از دست آدم بر نمی‌آید.


#fatemeh98.98#خونه_مادبزرگه
#خاص #جذاب #زیبا #بینظیر #قشنگ #هنری #شیک
دیدگاه ها (۱)

هر آمدنی رفتنی دارد ولی اگر عاشقش كردي بمان . #fatemeh98.98...

بابا لنگ درازِ عزیزم : کسی که در زندگی اش کسی را از ته قلبش ...

اینگونه که مَرا صدا می زَنیدرختِ پیرِ حیاط را هَم صِدا کنشُک...

‏ما دير آمديم يا زود؟!‏هرچه بود به موقع نيامديم...‏• محمود د...

یک “رادیو” بود که مثل پدربزرگ پیرِ پیر شده بود گاهی آنقدر “خ...

📍 پارت ۲: نگاه از پشت شیشه📍 ویو: جونگ‌کوک 📍 حس غالب: «اخراج...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط