تو واقعا کی هستی
تو واقعا کی هستی
پارت ۱۱
مگه این قرار نبود یه هفته دیگه برگرده با ترس بهش خیره شدم
همزمان قلبم محکم به قفسه سینم کوبیده میشد پوزخندی زد و به سمتم قدم برداشت که همزمان یه قدم رفتم عقب همینطور ادامه داشت که پام گیر کرد و افتادم روی تخت
که از فرصت استفاده کرد و اومد روم خیمه زد و خیره نگام کرد
با چشمای گرد نگاش کردم این چلغوز میخواد چه گوهی بخورهه همینطور داشت صورت خوشملش و میآورد جلو
هعیی فرشته میگه بزن دهنش و سرویس کنا ولی شیطونه میگه تورش کنم
افکار مسخره ام و کنار زدم و دستم و روی سینه اش گزاشتم ولی بی توجه سرش و آورد جلو لباش و کوبید رو لبام
همینطور که میبوسید سعی داشت دکمه پیرهنم و باز کنه که موفق شد
داشت فراتر میرفت که در باز شد این سوک داخل شد و ما رو توی اون وضع دید
وضعیت من و کوک جوری بود که اون روی من بود و لبام و میبوسید و یه دستشم روی قفسه سینم که لخت بود گذاشته بود
سریع از هم جدا شدیم که این سوک شروع کرد
این سوک: کوک اگر کسی بفهمه چی هان اگر اینکه رابطمون الکیه لو بره چی لطفا بزار این قضیه رو تموم کنیم بعد برو دوست پسر کسی شو
و رفت بیرون و در و کوبید
به معنای واقعی کلمه هنگیدم رابطه اشون دروغه؟ خدای من
انگار کوک آدم نشده بود چون دوباره اومد سمتم که این دفعه دستم و گرفتم جلوش
ا.ت: نکنه یادت رفت این سوک چی گفت اول نقشتون تموم شه بعد
بعد چند دقیقه که حرفم و درک کردم محکم کوبیدم رو دهنم که کوک خنده بلندی کرد و اومد سمتم و یه بوسه رو لبم زد که منم همراهیش کردم
از هم جدا شدیم که گفت
کوک: وقتی کارم تموم شد برات دارم عشقم
و رفت بیرون
الان چیشد؟ یعنی من الان دوست دختر مخفیه کوک ام؟
خدای من مغزم گوزید
پارت ۱۱
مگه این قرار نبود یه هفته دیگه برگرده با ترس بهش خیره شدم
همزمان قلبم محکم به قفسه سینم کوبیده میشد پوزخندی زد و به سمتم قدم برداشت که همزمان یه قدم رفتم عقب همینطور ادامه داشت که پام گیر کرد و افتادم روی تخت
که از فرصت استفاده کرد و اومد روم خیمه زد و خیره نگام کرد
با چشمای گرد نگاش کردم این چلغوز میخواد چه گوهی بخورهه همینطور داشت صورت خوشملش و میآورد جلو
هعیی فرشته میگه بزن دهنش و سرویس کنا ولی شیطونه میگه تورش کنم
افکار مسخره ام و کنار زدم و دستم و روی سینه اش گزاشتم ولی بی توجه سرش و آورد جلو لباش و کوبید رو لبام
همینطور که میبوسید سعی داشت دکمه پیرهنم و باز کنه که موفق شد
داشت فراتر میرفت که در باز شد این سوک داخل شد و ما رو توی اون وضع دید
وضعیت من و کوک جوری بود که اون روی من بود و لبام و میبوسید و یه دستشم روی قفسه سینم که لخت بود گذاشته بود
سریع از هم جدا شدیم که این سوک شروع کرد
این سوک: کوک اگر کسی بفهمه چی هان اگر اینکه رابطمون الکیه لو بره چی لطفا بزار این قضیه رو تموم کنیم بعد برو دوست پسر کسی شو
و رفت بیرون و در و کوبید
به معنای واقعی کلمه هنگیدم رابطه اشون دروغه؟ خدای من
انگار کوک آدم نشده بود چون دوباره اومد سمتم که این دفعه دستم و گرفتم جلوش
ا.ت: نکنه یادت رفت این سوک چی گفت اول نقشتون تموم شه بعد
بعد چند دقیقه که حرفم و درک کردم محکم کوبیدم رو دهنم که کوک خنده بلندی کرد و اومد سمتم و یه بوسه رو لبم زد که منم همراهیش کردم
از هم جدا شدیم که گفت
کوک: وقتی کارم تموم شد برات دارم عشقم
و رفت بیرون
الان چیشد؟ یعنی من الان دوست دختر مخفیه کوک ام؟
خدای من مغزم گوزید
۶.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.