شد ز غمت خانه سودا دلم

۷۱۹

شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

#فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این #سقف_مصفا دلم

آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم

از طلب گوهر گویای #عشق
موج زند موج چو دریا دلم

روز شد و چادر شب می درد
 در پی آن عیش و تماشا دلم

از دل تو در دل من نکته‌هاست
وه چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من #رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم

ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی #ثریا دلم...
 
 #مولانا
دیدگاه ها (۲)

۷۲۰ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم...

۷۲۱داستانم را به #مجنون گفتم و با خنده گفت : این همه #دیوانگ...

۷۱۸آنقدر دعا کردمتا #پرنده شدماما حالا که این همه راه رابه س...

۷۱۷و گفت: به صحرا شدم #عشق باریده بود. و زمین تر شده بود. چن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط