پارک دهم
پارک دهم
♡(«عشق سیاه») ♡
طولی نکشید که چند نفر اومدن تو اتاق
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ترسید مو خودمو عقب کشیدم
جین: دستاشو بگیرید
پرستارا: چشم
آیو»: نه نه ولم کنین
جین: آروم باش دختر جون وگر نه کاری میکنم که از کارات پشیمون شی!
(از زبان آیو): ترسیدمو و هیچی نگفتم
جین دستش گذاشت رو شکمم... دردم گرفت اشکام می ریخت
وقتی معاینم کردن از شدت درد از حال رفتم
[تهیونگ و جونگ کوک دیدن دکتر(جین) دارخ میاد بیرون و رفتنو بپرسن که حال آیو چجوریه
تهیونگ: دکتر حال آیو چطوره؟
جونگ کوک: می تونیم ببینیمش؟
دکتر(جین): آروم باشین کار خوبی کردین آوردینش... خودش مقاومت می کرد و نمی زاشت معاینش کنیم ولی ما به زور معاینش کردیم..... فکنم اگه امشب اینجا بمونه بهتره
تهیونگ: پس من می مونم پیشش
جونگ کوک: منم همین طور
(از زبان جونگ کوک): فردای اون روز آیو رو مرخص کردن... تهیونگ داشت بهش کمک می کرد که سوار ماشین شه ولی من خجالت می کشیدم برم پیش آیو آخه من چاقو رو زدم بهش
آیو: کوک بیا دیگه
تهیونگ: من الان میرما
جونگ کوک: وایسین وایسین منم اومدم (با لبخند)
(از زبان آیو): منو تهیونگ و جونگ کوک از اون روز به بعد صمیمی تر شدیم و باهم زندگی می کردیم!.....
تقدیم نگاهتون 😘💜🌹
این پارت تموم شد لطفا نظرتون رو تو کامنت بگید 😘😘 دارم یه پارت از جیمین و جیهوپ و شوگا درس میکنم... و امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه 😘
♡(«عشق سیاه») ♡
طولی نکشید که چند نفر اومدن تو اتاق
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ترسید مو خودمو عقب کشیدم
جین: دستاشو بگیرید
پرستارا: چشم
آیو»: نه نه ولم کنین
جین: آروم باش دختر جون وگر نه کاری میکنم که از کارات پشیمون شی!
(از زبان آیو): ترسیدمو و هیچی نگفتم
جین دستش گذاشت رو شکمم... دردم گرفت اشکام می ریخت
وقتی معاینم کردن از شدت درد از حال رفتم
[تهیونگ و جونگ کوک دیدن دکتر(جین) دارخ میاد بیرون و رفتنو بپرسن که حال آیو چجوریه
تهیونگ: دکتر حال آیو چطوره؟
جونگ کوک: می تونیم ببینیمش؟
دکتر(جین): آروم باشین کار خوبی کردین آوردینش... خودش مقاومت می کرد و نمی زاشت معاینش کنیم ولی ما به زور معاینش کردیم..... فکنم اگه امشب اینجا بمونه بهتره
تهیونگ: پس من می مونم پیشش
جونگ کوک: منم همین طور
(از زبان جونگ کوک): فردای اون روز آیو رو مرخص کردن... تهیونگ داشت بهش کمک می کرد که سوار ماشین شه ولی من خجالت می کشیدم برم پیش آیو آخه من چاقو رو زدم بهش
آیو: کوک بیا دیگه
تهیونگ: من الان میرما
جونگ کوک: وایسین وایسین منم اومدم (با لبخند)
(از زبان آیو): منو تهیونگ و جونگ کوک از اون روز به بعد صمیمی تر شدیم و باهم زندگی می کردیم!.....
تقدیم نگاهتون 😘💜🌹
این پارت تموم شد لطفا نظرتون رو تو کامنت بگید 😘😘 دارم یه پارت از جیمین و جیهوپ و شوگا درس میکنم... و امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه 😘
۲۶.۹k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.