وقتی احساس کردم که دیگه نمیتونم ادامه بدم بلند شدم
وقتی احساس کردم که دیگه نمیتونم ادامه بدم بلند شدم
!ته هیونگ_
به مادر نگاه کردم اون با چشمهاش بهم فهموند که باید تشکر کنم
.من هم با صدای بلند انگار که توی میدون جنگم از پدر و مادرم تشکر کردم
.من واقعا از تشکر کردن و بخصوص عذرخواهی کردن بدم میاد یجورایی اصال تو استایلم نیست
.بدون توجه به پدر و تهیون به سمت مادرم رفتم و گونش رو بوسیدم بعد کولم رو برداشتم و رفتم بیرون
توی راه دو دوست محترم و البته خل و چل هم بهم اضافه شدن
هوپی_هیییی وی شبیه میمون ها شدی
با تعجب بهش نگاه کردم و اون با یک لبخند ملیح گفت
آخه عزیز دلم موهاتو شونه نکردی_
جیمین_آره ته ته بیا اینجا یه شونه دارم زیاد ازش استفاده نکردم فقط یکی دوبار موهای سگ همسایه رو باهاش شونه کردم
.هوپی و جیمین هر دوتا باهم خندیدن من چپ چپ بهشون نگاه میکردم اونها از وسواس من خبر دارن برای همین همیشه سربه سرم میذارن
سعی کردم با نوک انگشت هام موهام رو مرتب کنم من همیشه یادم میره اونها رو شونه کنم البته زیاد هم مهم نیست چون من در هر حالتی
!جذابم
!?تمام طول راه جیمین و جی هوپ همش حرف میزدن و گاهی هم به من تیکه مینداختن و البته که برای من مهم نیست اونا چی میگن
وقتی از در ورودی مدرسه رد شدم تنها چیزی که دیدم دوتا چشم گنده و موی شرابی رنگ و یک خرگوش ! بود
.آه البته نباید کمردرد رو فراموش کرد
وقتی متوجه شدم چی شده کسی که روم افتاده بود رو کنار زدم و با تمام توانم سرش داد زدم
!?تو تو پسره کلهند چطور جرات کردی رو من بیفتی و اونیفرمم رو کثیف کنی_
پسر بیچاره با دادی که زدم از ترس یک قدم عقب رفت چند بار خم شد و با هربار خم شدن هی می گفت میانه میانه
.جیمین رفت و اون رو نگه داشت و پسر دیگه حرکت سرگیجه آورش رو تکرار نکرد
. مطمئنم اگه جیمین اینکار رو نمیکرد این پسر تا فردا هی خم و راست میشد
جی هوپ خنده کوتاهی کرد و رفت دستهاش رو گرفت
!?هییی نترس کوچولو این شیره ما خوردنیه ترس نداره که اصال ببینم تو چرا داشتی با اون سرعت میدویدی_
مممن تازه واردم و این اولین روزیه که تو این مدرسم من واقعا دلم نمی خواست روی دوستتون بیفتم چون من از درست کردن دردسر اونم _
تو اولین روز مدرسه خوشم نمیاد
با شنیدن حرف هاش دوباره سرش داد زدم
! خوشت نمیاد???!!تو االن بزرگترین اشتباهت رو کردی و اون هم بی احترامی به منه_
جیمین اخم کرد و گفت
هی تو حق نداری سرش داد بزنی_
بعد به طرف اون پسر برگشت
??!?تو خیییلی بانمکی چیطوره دوستمون بشی هااا_
اون پسر با چشمهایی که از تعجب اندازه دهن گراز شده بود به جیمین نگاه کرد البته حقم داشت ما اول سرش داد زدیم بعد بهش لبخند زدیم بعد
!دوباره سرش داد زدیم حاال هم که درخواست دوستی
!بدون شک االن داره با خودش میگه اینا چه دیوونه هایین
!ته هیونگ_
به مادر نگاه کردم اون با چشمهاش بهم فهموند که باید تشکر کنم
.من هم با صدای بلند انگار که توی میدون جنگم از پدر و مادرم تشکر کردم
.من واقعا از تشکر کردن و بخصوص عذرخواهی کردن بدم میاد یجورایی اصال تو استایلم نیست
.بدون توجه به پدر و تهیون به سمت مادرم رفتم و گونش رو بوسیدم بعد کولم رو برداشتم و رفتم بیرون
توی راه دو دوست محترم و البته خل و چل هم بهم اضافه شدن
هوپی_هیییی وی شبیه میمون ها شدی
با تعجب بهش نگاه کردم و اون با یک لبخند ملیح گفت
آخه عزیز دلم موهاتو شونه نکردی_
جیمین_آره ته ته بیا اینجا یه شونه دارم زیاد ازش استفاده نکردم فقط یکی دوبار موهای سگ همسایه رو باهاش شونه کردم
.هوپی و جیمین هر دوتا باهم خندیدن من چپ چپ بهشون نگاه میکردم اونها از وسواس من خبر دارن برای همین همیشه سربه سرم میذارن
سعی کردم با نوک انگشت هام موهام رو مرتب کنم من همیشه یادم میره اونها رو شونه کنم البته زیاد هم مهم نیست چون من در هر حالتی
!جذابم
!?تمام طول راه جیمین و جی هوپ همش حرف میزدن و گاهی هم به من تیکه مینداختن و البته که برای من مهم نیست اونا چی میگن
وقتی از در ورودی مدرسه رد شدم تنها چیزی که دیدم دوتا چشم گنده و موی شرابی رنگ و یک خرگوش ! بود
.آه البته نباید کمردرد رو فراموش کرد
وقتی متوجه شدم چی شده کسی که روم افتاده بود رو کنار زدم و با تمام توانم سرش داد زدم
!?تو تو پسره کلهند چطور جرات کردی رو من بیفتی و اونیفرمم رو کثیف کنی_
پسر بیچاره با دادی که زدم از ترس یک قدم عقب رفت چند بار خم شد و با هربار خم شدن هی می گفت میانه میانه
.جیمین رفت و اون رو نگه داشت و پسر دیگه حرکت سرگیجه آورش رو تکرار نکرد
. مطمئنم اگه جیمین اینکار رو نمیکرد این پسر تا فردا هی خم و راست میشد
جی هوپ خنده کوتاهی کرد و رفت دستهاش رو گرفت
!?هییی نترس کوچولو این شیره ما خوردنیه ترس نداره که اصال ببینم تو چرا داشتی با اون سرعت میدویدی_
مممن تازه واردم و این اولین روزیه که تو این مدرسم من واقعا دلم نمی خواست روی دوستتون بیفتم چون من از درست کردن دردسر اونم _
تو اولین روز مدرسه خوشم نمیاد
با شنیدن حرف هاش دوباره سرش داد زدم
! خوشت نمیاد???!!تو االن بزرگترین اشتباهت رو کردی و اون هم بی احترامی به منه_
جیمین اخم کرد و گفت
هی تو حق نداری سرش داد بزنی_
بعد به طرف اون پسر برگشت
??!?تو خیییلی بانمکی چیطوره دوستمون بشی هااا_
اون پسر با چشمهایی که از تعجب اندازه دهن گراز شده بود به جیمین نگاه کرد البته حقم داشت ما اول سرش داد زدیم بعد بهش لبخند زدیم بعد
!دوباره سرش داد زدیم حاال هم که درخواست دوستی
!بدون شک االن داره با خودش میگه اینا چه دیوونه هایین
۳.۸k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.