p last
..............بک هفته بعد ................
*(تواین هفته دیگه کاملا خوب شده بودم زخمی روی تنم نبود حتی جاشم نبود رو تخت. درای کشیده بودم که صدای در آمد )
_چاگیا کجایی
*بالام
_بیا پایین
*رفتم پایین
*سلام قشنگم
_سلام چطوری
*ممنون تو
_خوب
_خب میخواستم یه چیزی بگم بیا باهم ازدواج کنیم
*(یه حلقه گرفت جلوم بدون معطلی گفتم )
*قبوله
_یا به همین راحتی
*اگه دوست نداری بگم نه
_نه من گوه بخورم
&یونگی حلقه رو دست ات کرد و بوسیدش اون کیس فراتر از عشق بود و هردوشون اینو میدونستن یونگی و ات میدونستن برا همین پس بیشتر رفتن از مرز عبور کردن ...................یونگی زیر باسن ات رو گرفت بلندش کرد بلندشد انداختش رو تخت
*دوست دارم خیلی خیلی زیاد
_منم همینطور
&یونگی دوباره شروع کرد بوسیدن ات
*( تیشرت یونگی رو در آوردم یونگی هم داشت دکمه های لباس منو باز میکرد آمد بوسم کنه که پیش قدم شدم لبم رو گذاشتم رولبش و می بوسیدم بلاخره لباس های همو در آوردیم و هردو لخت بودیم )
_آماده ای
*با سر تایید کردم
*(خی خیلی آروم واردم کرد اما واقعا درد داشت از روی درد یه جیغ کشیدم که یونگی تا ته وارد کرد داشتم از درد گریه میکردم )
_ای گریه نکن خب الان عادت میکنی
..................................................
سه سال بعد
*هیونجین(کم بود اسم )
^بله مامان
*میشه بیای اینجا
^بله
*چرا اتاقتون بهم ریختس
^ببخشید
*(خنده)
*بیا باهم جمعش کنیم
^باشه مامان (ذوق )
^ممنون مامان که کمکم کردی
*خواهش میکنم پسرم
_من امدم
^آپا
_سلام پسرم خوشگلم
_(بلندش کردم و یه بوس روی پیشونیش زدم )
*سلام قشنگم
_سلام عزیزم
_(ات هم کشیدم تو بقلم یه بوس سطحی رو لبش زدم)
&خب دیگه خانوادشون به خوبی زندگیشون کردن برین سر خ نه زندگیتون
خب خب فیک مون تموم شده نظرتون را بدید فردا فیک جدیدو میزارم ولی اون شرط داره دیگه ✨️🗿
*(تواین هفته دیگه کاملا خوب شده بودم زخمی روی تنم نبود حتی جاشم نبود رو تخت. درای کشیده بودم که صدای در آمد )
_چاگیا کجایی
*بالام
_بیا پایین
*رفتم پایین
*سلام قشنگم
_سلام چطوری
*ممنون تو
_خوب
_خب میخواستم یه چیزی بگم بیا باهم ازدواج کنیم
*(یه حلقه گرفت جلوم بدون معطلی گفتم )
*قبوله
_یا به همین راحتی
*اگه دوست نداری بگم نه
_نه من گوه بخورم
&یونگی حلقه رو دست ات کرد و بوسیدش اون کیس فراتر از عشق بود و هردوشون اینو میدونستن یونگی و ات میدونستن برا همین پس بیشتر رفتن از مرز عبور کردن ...................یونگی زیر باسن ات رو گرفت بلندش کرد بلندشد انداختش رو تخت
*دوست دارم خیلی خیلی زیاد
_منم همینطور
&یونگی دوباره شروع کرد بوسیدن ات
*( تیشرت یونگی رو در آوردم یونگی هم داشت دکمه های لباس منو باز میکرد آمد بوسم کنه که پیش قدم شدم لبم رو گذاشتم رولبش و می بوسیدم بلاخره لباس های همو در آوردیم و هردو لخت بودیم )
_آماده ای
*با سر تایید کردم
*(خی خیلی آروم واردم کرد اما واقعا درد داشت از روی درد یه جیغ کشیدم که یونگی تا ته وارد کرد داشتم از درد گریه میکردم )
_ای گریه نکن خب الان عادت میکنی
..................................................
سه سال بعد
*هیونجین(کم بود اسم )
^بله مامان
*میشه بیای اینجا
^بله
*چرا اتاقتون بهم ریختس
^ببخشید
*(خنده)
*بیا باهم جمعش کنیم
^باشه مامان (ذوق )
^ممنون مامان که کمکم کردی
*خواهش میکنم پسرم
_من امدم
^آپا
_سلام پسرم خوشگلم
_(بلندش کردم و یه بوس روی پیشونیش زدم )
*سلام قشنگم
_سلام عزیزم
_(ات هم کشیدم تو بقلم یه بوس سطحی رو لبش زدم)
&خب دیگه خانوادشون به خوبی زندگیشون کردن برین سر خ نه زندگیتون
خب خب فیک مون تموم شده نظرتون را بدید فردا فیک جدیدو میزارم ولی اون شرط داره دیگه ✨️🗿
۶.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.