سه عاشق پارت ۲
سه عاشق پارت ۲
جیمین:اره چطور؟
ات:هیچی همین طوری
جیمین:به کوکی هم بگو بمونه
ات:چ...چرا؟
جیمین:خب...میخوام یه امشبو مهمونمون باشه اشکالی نداره که؟
ات:نه نه بابا چه اشکالی کوکی میشه شب بمونی؟
کوکی:اگه شما مشکلی ندارید حتما (پوزخند...)
ات:نه اشکالی نداره فقط لباس داری؟
کوکی:نه متاسفانه
ات:الان چه غلطی بکنممممم(زیر لب)🥲🤦🏻♀️
جیمین:خب من اومدم کوکی اگه میمونی با ات برو تو اتاق لباس رو بهت بده
کوکی:اوکی
*خب رفتن تو اتاق لی لی🗿*
ات:کوکی من یه برادر دارم اون یکی از لباس هاشو جا گذاشته اگه مشکلی نداشته باشی از لباسه اون بپوشی تمیزه (همونطور که گفتم خونوادش رفتن به مسافرت تا ابد...)
کوکی:اوکی مشکلی نیست میپوشم (یه نگا از سر و پات و یه پوزخند کنار لبش🗿)
(لباس رو داد بهش)
ات:خب من برم تا تو لباستو بپوشی...
دستتو میگیره میکوبتت به دیوار
کوکی:کجا لیدی🗿؟
هعی🥲🤦🏻♀️🔞
جیمین:اره چطور؟
ات:هیچی همین طوری
جیمین:به کوکی هم بگو بمونه
ات:چ...چرا؟
جیمین:خب...میخوام یه امشبو مهمونمون باشه اشکالی نداره که؟
ات:نه نه بابا چه اشکالی کوکی میشه شب بمونی؟
کوکی:اگه شما مشکلی ندارید حتما (پوزخند...)
ات:نه اشکالی نداره فقط لباس داری؟
کوکی:نه متاسفانه
ات:الان چه غلطی بکنممممم(زیر لب)🥲🤦🏻♀️
جیمین:خب من اومدم کوکی اگه میمونی با ات برو تو اتاق لباس رو بهت بده
کوکی:اوکی
*خب رفتن تو اتاق لی لی🗿*
ات:کوکی من یه برادر دارم اون یکی از لباس هاشو جا گذاشته اگه مشکلی نداشته باشی از لباسه اون بپوشی تمیزه (همونطور که گفتم خونوادش رفتن به مسافرت تا ابد...)
کوکی:اوکی مشکلی نیست میپوشم (یه نگا از سر و پات و یه پوزخند کنار لبش🗿)
(لباس رو داد بهش)
ات:خب من برم تا تو لباستو بپوشی...
دستتو میگیره میکوبتت به دیوار
کوکی:کجا لیدی🗿؟
هعی🥲🤦🏻♀️🔞
۴.۵k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.