سه عاشق پارت ۱
سه عاشق پارت ۱
ات:سلام من ات یه دختر ۱۸ ساله هستم و خونوادم رفتن به یه مسافت تا ابد🥲
کوک:سلام من جونگ کوک هستم و ۱۹ سالمه خونوادم منو ترک کردن🥲
جیمین:سلام من جیمین هستم و ۱۹ سالمه خونوادم رو به دلایلی ترک کردم🥲🗿
ویو ات
توی خونه راحت نشسته بودم که یهو زنگ در خورد باز کردم دیدم جیمینه...
ات:س....سلام جیمین خوبی؟
جیمین:سلام ات ممنون تو خوبی؟ میتونم بیام تو؟
ات:مرسی آره بیا تو (وی درحال پذیرایی از پارک جیمین هستند....)
(که ناگهان...)
زنگ خونه به صدا در میاد*و ات در را وا میکند...
(و کوک را میبیند)
کوکی وارد میشود.. *
جیمین هم برمیخیزد.. *
(و ات از جونگ کوک هم پذیرایی میکند)
جیمین:کوکی داداش چ خبر؟ از این ورا... *😔💅🏻
جونگ کوک:یه خبری...
این دختره چه خوش اندامهه
ات:کوکی تو چ...چی گفتییی؟
جیمین مشکوک به ات و کوک نگا میکنه🗿💅🏻
ات:چیه جیمین؟
جیمین با چشاش داره به ات میفهمونه:الان وقت اومدن کوکی بود؟ اصن بینم چرا اینجاست؟
ات:جیمین من نمیدونم خودش اومد
جیمین:اوکی باشه...
جیمین:خب داش چی شد که اینجا اومدی؟*🗿💅🏻
کوک:همینطوری گفتم بیام...
جیمین: اها خب اوکی خوش اومدی
من برم لباسمو عوض کنم بیام.. مشکوک نگا کردن به ات و کوک
ات:جیمین میخوای شب بمونی؟
جیمین:اره چطور.....؟؟
فیک جدید دارم مینویسم به کمک یکی از دوستام😅
ات:سلام من ات یه دختر ۱۸ ساله هستم و خونوادم رفتن به یه مسافت تا ابد🥲
کوک:سلام من جونگ کوک هستم و ۱۹ سالمه خونوادم منو ترک کردن🥲
جیمین:سلام من جیمین هستم و ۱۹ سالمه خونوادم رو به دلایلی ترک کردم🥲🗿
ویو ات
توی خونه راحت نشسته بودم که یهو زنگ در خورد باز کردم دیدم جیمینه...
ات:س....سلام جیمین خوبی؟
جیمین:سلام ات ممنون تو خوبی؟ میتونم بیام تو؟
ات:مرسی آره بیا تو (وی درحال پذیرایی از پارک جیمین هستند....)
(که ناگهان...)
زنگ خونه به صدا در میاد*و ات در را وا میکند...
(و کوک را میبیند)
کوکی وارد میشود.. *
جیمین هم برمیخیزد.. *
(و ات از جونگ کوک هم پذیرایی میکند)
جیمین:کوکی داداش چ خبر؟ از این ورا... *😔💅🏻
جونگ کوک:یه خبری...
این دختره چه خوش اندامهه
ات:کوکی تو چ...چی گفتییی؟
جیمین مشکوک به ات و کوک نگا میکنه🗿💅🏻
ات:چیه جیمین؟
جیمین با چشاش داره به ات میفهمونه:الان وقت اومدن کوکی بود؟ اصن بینم چرا اینجاست؟
ات:جیمین من نمیدونم خودش اومد
جیمین:اوکی باشه...
جیمین:خب داش چی شد که اینجا اومدی؟*🗿💅🏻
کوک:همینطوری گفتم بیام...
جیمین: اها خب اوکی خوش اومدی
من برم لباسمو عوض کنم بیام.. مشکوک نگا کردن به ات و کوک
ات:جیمین میخوای شب بمونی؟
جیمین:اره چطور.....؟؟
فیک جدید دارم مینویسم به کمک یکی از دوستام😅
۴.۱k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.