مافیای عاشق من 🖤🌱
مافیای عاشق من 🖤🌱
پارت 13
_الان هم از یه طرف دلم براش سوخت هم به عشق اعتقاد ندارم.
٪ببین نگاه کن اون گناه نکرده ک عاشق شده بهش یه فرصت بده گناه داره. پسر خوبیه تعریفشو از جیمین
شنیدم. دستو دلباز و مهربونه. چیزی تو دلش نی.
_نمیدونم. من بهش اعتماد ندارم. از یه طرف اصن فک کن ما با هم رل زدیم خب
٪اووووو. میخوای رل بزنی؟
_خفه. میگم گمون کن. بعدش اصن رل زدیم. ما وقت میکنیم همو ببینیم؟ نه وقت نمیکنیم. اصن وقت کردیم وقتی دوسش ندارم و بهش اعتماد ندارم.
٪ی فرصت بهش بده من حس میکنم عاشقش شدی. بهش ی فرصت بده و بهش بگو اعتمادتو به دست بیاره.
_نمیدونم باید فک کنم.
پرش زمانی به چند روز بعد(تو این چند روز اتفاق خاصی نمیوفته)
لاریسا ویو:
چند روز میشه ک جونگ کوک و جیمین با اسرار جنی خونه ی ما موندن و صبح با هم میریم سر کار شب برمیگردیم. تو این مدت هم جنی با من سر کار نمیاد چون جیمین میگ باید استراحت کنه.خلاصه تو این چن روز هر موقع جونگ. کوک رو میبینم قلبم تن تن میزنه ک تو یکی از کتابا خوندم نشونه ی عاشق شدنه. میخوام بهش بگم من عاشقش شدم اما من اعتماد بهش ندارم. باید بگم اعتمادم رو به دس بیاره.
رسیدم خونه و در زدم همین ک رسیدم دیدم هر سه تاشون نشستن دارن تلوزیون نگا میکنن. رفتم کیفمو گذاستم رو میز و گفتم.
_ بیا تو اتاق کارت دارم.(سرد)
+باش
تو اتاق
_ببین چن روزه دارم به حرفات فک میکنم. هر موقع میبینمت قلبم تن تن میزنه همش توفکرتم. من ب عشق اعتقادی ندارم.
+یعنی دوسم داری؟(با ذوق)
_دارم؟
+نمیدونم
_اره من عاشقتم ولی باید اعتمادم رو به دست بیاری تا بتونم باهات بمونم.
+حله چن روز وقت دارم؟
_سه روز.
+باشه فقط یه چیزی.
_چی؟
+ببین قول بده باهام سرد نباشی باش.
_باش. ولی من عصبی بشم دست خودم نیس یا ی بلایی سرت میارم یا سر خودم میارم و یا بد رفتاری میکنم
پارت 13
_الان هم از یه طرف دلم براش سوخت هم به عشق اعتقاد ندارم.
٪ببین نگاه کن اون گناه نکرده ک عاشق شده بهش یه فرصت بده گناه داره. پسر خوبیه تعریفشو از جیمین
شنیدم. دستو دلباز و مهربونه. چیزی تو دلش نی.
_نمیدونم. من بهش اعتماد ندارم. از یه طرف اصن فک کن ما با هم رل زدیم خب
٪اووووو. میخوای رل بزنی؟
_خفه. میگم گمون کن. بعدش اصن رل زدیم. ما وقت میکنیم همو ببینیم؟ نه وقت نمیکنیم. اصن وقت کردیم وقتی دوسش ندارم و بهش اعتماد ندارم.
٪ی فرصت بهش بده من حس میکنم عاشقش شدی. بهش ی فرصت بده و بهش بگو اعتمادتو به دست بیاره.
_نمیدونم باید فک کنم.
پرش زمانی به چند روز بعد(تو این چند روز اتفاق خاصی نمیوفته)
لاریسا ویو:
چند روز میشه ک جونگ کوک و جیمین با اسرار جنی خونه ی ما موندن و صبح با هم میریم سر کار شب برمیگردیم. تو این مدت هم جنی با من سر کار نمیاد چون جیمین میگ باید استراحت کنه.خلاصه تو این چن روز هر موقع جونگ. کوک رو میبینم قلبم تن تن میزنه ک تو یکی از کتابا خوندم نشونه ی عاشق شدنه. میخوام بهش بگم من عاشقش شدم اما من اعتماد بهش ندارم. باید بگم اعتمادم رو به دس بیاره.
رسیدم خونه و در زدم همین ک رسیدم دیدم هر سه تاشون نشستن دارن تلوزیون نگا میکنن. رفتم کیفمو گذاستم رو میز و گفتم.
_ بیا تو اتاق کارت دارم.(سرد)
+باش
تو اتاق
_ببین چن روزه دارم به حرفات فک میکنم. هر موقع میبینمت قلبم تن تن میزنه همش توفکرتم. من ب عشق اعتقادی ندارم.
+یعنی دوسم داری؟(با ذوق)
_دارم؟
+نمیدونم
_اره من عاشقتم ولی باید اعتمادم رو به دست بیاری تا بتونم باهات بمونم.
+حله چن روز وقت دارم؟
_سه روز.
+باشه فقط یه چیزی.
_چی؟
+ببین قول بده باهام سرد نباشی باش.
_باش. ولی من عصبی بشم دست خودم نیس یا ی بلایی سرت میارم یا سر خودم میارم و یا بد رفتاری میکنم
۲.۶k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.