پارت شش ازدواج اجباری
پارت شش ازدواج اجباری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو
_بعد ماهم میایم قبول؟
م ا _ مطمعنی؟
_بله عمه جونم خیالت راحت
بعدم یه بوسه به گونه مامانم زد
م ا _ باشه عزیزم هرجور میدونین
_مرسی عمه قربونت برم
م ا _ خدا نکنه تک پسرم
بعد رفتیم سمت ماشین من نشستیم تو ماشین
_ اونارو گفتم تا هم یکم خوش بگذرونیم هم تو بتونی بشینی پشت فرمون
یکی زدم تو بازوش
+بابا کلکککک خوب بلدی خر کنیااا
_بلاخره استادم تو بودی برای همین خوب یاد گرفتم
+سالاری
_ستونی
+سلطانی
_خاک پامی
+دیگه چیزی ندارم بگم بسههه😂
_باشه بابا داد نکششش
راه افتادیم توی راه از هم جدا شدیم رفتیم توی یه جاده خیلی قشنگ جامونو عوض کردیم و توی جاده کلی بزن بکوب کردیم دیگه خسته شده بودیم برای همین وایسادیم تا توی رستوران یچیزی بخوریم بعد بریم رفتیم داخل رستوران غذامونو سفارش دادیم برامون اوردن چنگالمو برداشتم و یه تیکه از استیکو بریدم و گرفتم سمت کوک اول تعجب کرد ولی بعد خوردش لبخندی زدم غذامونو خوردیم و دوباره راه افتادیم توی راه یه دریاچه کوچولو ولی دنج پیدا کردم رفتیم سمتش ماشینو گذاشتم پ پیاده شدیم رفتیم بغل دریاچه نشستیم توی اب یواشکی به کوک نگاه میکردم کوک جذاب و تو دل برو بود
+خیلی جذابی
_توعم همینطور
سرمو بالا گرفتم و نگاهش کردم ارع من میخواستم اون کارو بکنم و اون کار .....
پایان تا پارت بعد
ادمین : حمایتت
شرایط: 13۰ تایی لایک کامنت بالاا
#جونگکوک #تهیونگ #نامجون #جین #شوگا #جیمین #جیهوپ #رمان #سناریو #بی_تی_اس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو
_بعد ماهم میایم قبول؟
م ا _ مطمعنی؟
_بله عمه جونم خیالت راحت
بعدم یه بوسه به گونه مامانم زد
م ا _ باشه عزیزم هرجور میدونین
_مرسی عمه قربونت برم
م ا _ خدا نکنه تک پسرم
بعد رفتیم سمت ماشین من نشستیم تو ماشین
_ اونارو گفتم تا هم یکم خوش بگذرونیم هم تو بتونی بشینی پشت فرمون
یکی زدم تو بازوش
+بابا کلکککک خوب بلدی خر کنیااا
_بلاخره استادم تو بودی برای همین خوب یاد گرفتم
+سالاری
_ستونی
+سلطانی
_خاک پامی
+دیگه چیزی ندارم بگم بسههه😂
_باشه بابا داد نکششش
راه افتادیم توی راه از هم جدا شدیم رفتیم توی یه جاده خیلی قشنگ جامونو عوض کردیم و توی جاده کلی بزن بکوب کردیم دیگه خسته شده بودیم برای همین وایسادیم تا توی رستوران یچیزی بخوریم بعد بریم رفتیم داخل رستوران غذامونو سفارش دادیم برامون اوردن چنگالمو برداشتم و یه تیکه از استیکو بریدم و گرفتم سمت کوک اول تعجب کرد ولی بعد خوردش لبخندی زدم غذامونو خوردیم و دوباره راه افتادیم توی راه یه دریاچه کوچولو ولی دنج پیدا کردم رفتیم سمتش ماشینو گذاشتم پ پیاده شدیم رفتیم بغل دریاچه نشستیم توی اب یواشکی به کوک نگاه میکردم کوک جذاب و تو دل برو بود
+خیلی جذابی
_توعم همینطور
سرمو بالا گرفتم و نگاهش کردم ارع من میخواستم اون کارو بکنم و اون کار .....
پایان تا پارت بعد
ادمین : حمایتت
شرایط: 13۰ تایی لایک کامنت بالاا
#جونگکوک #تهیونگ #نامجون #جین #شوگا #جیمین #جیهوپ #رمان #سناریو #بی_تی_اس
۱۱.۸k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.