پارت ۳ مافیای عشق
وقتی ات رسید و رفت پیش مدیر که ببینه کدوم کلاسه و دره دفتر و زد
و گفت آقای مدیر میشه بیام داخل
مدیر بله میا
ات وارد کلاس شود و گفت سلام آقای مدیر من ات هستم و دانش آموز جدید هستم از دیدنتون خوشبختم میخواستم ببینم من چه کلاسی هستم
مدیر : سلام ات خوشبختم که یک دانش آموز جدید که با این همه انرژی میاد مدرسه الان به یکی از دانش آموزان میگم که بهت نشون بده مدرسه و کلاس و برنامه
یونا همسن ات آمد بله آقای کیم
'(فامیل مدیر کیم هست )'
مدیر : سلام یونا به دانش آموز جدید سلام کن و برش ببرش مدرسه نشون بده و برنامه هفتگی باشه
یوناگفت باشه آقای کیم
و ات و یونا از آقای کیم که مدیرشون هستن خدا حافظی کردن رفتن بیرون
یونا: سلام اسم من یونا خوشبختم که تو رو میبینم
ات : سلام اسم من هم ات و من هم خوشبختم که شما هم میبینم 😉
یونا: خوب بزار کلاس بهت نشون بدم
ات : باشه😊
و همه سر جاشون نشستن و هنوز هم جیمین و شوگا و جونگکوک نیومدن
که .
و گفت آقای مدیر میشه بیام داخل
مدیر بله میا
ات وارد کلاس شود و گفت سلام آقای مدیر من ات هستم و دانش آموز جدید هستم از دیدنتون خوشبختم میخواستم ببینم من چه کلاسی هستم
مدیر : سلام ات خوشبختم که یک دانش آموز جدید که با این همه انرژی میاد مدرسه الان به یکی از دانش آموزان میگم که بهت نشون بده مدرسه و کلاس و برنامه
یونا همسن ات آمد بله آقای کیم
'(فامیل مدیر کیم هست )'
مدیر : سلام یونا به دانش آموز جدید سلام کن و برش ببرش مدرسه نشون بده و برنامه هفتگی باشه
یوناگفت باشه آقای کیم
و ات و یونا از آقای کیم که مدیرشون هستن خدا حافظی کردن رفتن بیرون
یونا: سلام اسم من یونا خوشبختم که تو رو میبینم
ات : سلام اسم من هم ات و من هم خوشبختم که شما هم میبینم 😉
یونا: خوب بزار کلاس بهت نشون بدم
ات : باشه😊
و همه سر جاشون نشستن و هنوز هم جیمین و شوگا و جونگکوک نیومدن
که .
- ۳.۱k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط