عادت کرده بود قبل از خواب برایش

عادت کرده بود قبل از خواب برایش
شعر بخوانم
یک جوری عادت کرده بود که تا
نمیخواندم خوابش نمیبرد
یادم هست یک شب
داشتم از مسافرت بر میگشتم که
تلفن همراهم خاموش شد
و یک مسیر طولانی
که هیچ گونه دسترسی به تلفن نداشتم
خلاصه پنج صبح بود که رسیدم خانه و تا گوشی را روشن کردم!!
دیدم هر پنج دقیقه یک بار پیام داده که:
"من خوابم نمیبره، شعر لدفا"
آخرین پیامش هم برای دو دقیقه پیش بود..
اشکم بی اختیار روی گونه لم داد
دلم میخواست آن لحظه بغلش کنم
آن چنان که کل شهر
توان جدا کردنمان را نداشته باشند..

عزیزم نمیدانم باز هم بیدار میمانی یا نه!!
نمیدانم باز هم بی خواب میشوی یا نه!!
فقط راستش را اگر بخواهی
کلی شعر روی دستم باد کرده..!!
کلی شعر که
برای اپراتور میخوانم وقتی میگوید
"مشترک مورد نظرت خاموش است"
کلی شعر که این بار
من را بی خواب کرده اند...
کلی شعر که نمیدانم بدون گوش کردنشان
چگونه میخوابی؟!!

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۱۱)

پدرانمان داریوش گوش میکردندما عکس های پروفایلمان را تند تند ...

خودکشی مرگ قشنگیست که بدان دل بستم ,دست کم هر ۲ ، ۳ شب سیر ب...

اون به تو فکر نمی کنهاما تو وقتی این ُ خوندی به اون فکر کردی...

دخترای الان همه برنزه شدن ...!ولی زمان دانشجویی ما اونقدر به...

پارت۶۹

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط