ازت متنفرم🔥💔

#پارت_سوم
کوک: اومد نشست پیشش*
ا/ت: تووو اینجا چیکاررر میکنیییبی
کوک: من باید بپرسمم چرااا اینجایی
ا/ت: گفتم با جکسون میرممم
کوک: توکه اونو نمیشناسی نمیدونی چه بلای سرت میاره
ا/ت: همون قدر که میدونم چه آدمی هستی اونو میشناسم
خواستم بلند شم دیدم دستش کبوده*
کوک: دستت چشه
میخاستم گریه کنم ولی جلو خودم گرفتم
کوک: بگوو بینم
ا/ت: هیچی خورد ب در ماشین
کوک: نکن اون آشغال میزنت
ا/ت: زیاد روی نکن
کوک: دستش گرفتم همه جاش کبودی بود*
کوک: عصبی* ا/ت....مثثثث....آدم بگو اینا چینننن .....تا عصبی نشدممم
ا/ت: دستم کشیدم* اصلااا ب توچه هااااا م بزنه مگ چیه
کوک: دستم مشت کردم* که اینطور
کوک: انقدر رازی ک بگیره بکشت
ا/ت: بهتر از با تو کار کردنه
کوک: رفت*
ا/ت: هق....

باید یه جوری ا/ت نجاتش بدم ولی نمیدونم چجوری این کار کنم

@عزیزم
ا/ت: بله
@خوبی
ا/ت: اره فقط خسته شدم
@ اوک * نشست ا/ت: میرم دستشویی
@برو
رفتم سرویس کرم ب کبودی ها زدم نشستم گریه کردم

کوک: دااااد* آینه شکوندم
کوک: جکسون میکشمت
صدای داد شکستن از دستشوی اومد رفتم اونجا دیدم کوک دستش خونیه نشسته
ا/ت: هق....کوک
کوک: چیهههه
ا/ت: دستت
کوک: مهم نیس

ا/ت: یه تیکه از لباسم پاره کردم‌ دور دستش بستم
ا/ت: این چه کاریه هق
کوک: ولم کنن
کوک: پاشووو برووو حوصلت ندارم
ا/ت: بخاطرر همین کارات رفتممم
کوک: بخاطر چی ها اون کلی بلا سرت اورد دلت میخاد بکشت
ا/ت: اره میخام اصا بمیرم از شر توام راحت شم
رفتم بیرون*
ا/ت: جکسون پاشو بریم
@ باش
سوار ماشین شدم جکسون نیومد
دلم داره دعوادمیکنه که یکی اومد دستم به صندلی بست*
ا/ت : ولممم کنننن
کوک: سوار شد*
ا/ت: تووووو
کوک: مننن
حرکت کرد سمت عمارتش *
خماریی😝 من ازپارت قبل کم‌نظر گرفتم😑اگ‌کم نظر بدین نمیزارم لایک ها۲۰+
اصکی ،کپی ممنوع 🚫⛔️
دیدگاه ها (۳۷)

ببینم فنای کدوم گروه بیشتره 🤔بلینک💗🖤 وانسی💕🤍

💯هنوز تصمیم به نوشتن نگرفتم ولی خب نظراتون رو حتما بگید 👀🎀#ف...

ازت متنفرم 🔥💔

رمان

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط