عشق بی پایان
عشق بی پایان
پارت ⁵
#ات ویو
که یوهو دیدم تو خونم یک دزده میدونم دزد ترس نداره ولی من واقعا ترسوعم و از هر چیز کوچیکی حتی میترسم
از ترس غش کردم ولی متماعنم رو زمین نیوفتادم دیگه چیزی نفهمیدم
# جیمین ویو
داشتم توی یک کوچه خلوت راه میرفتم نمیدونم چرا فکر کنم شیفته اون میکاپ ارتیست جدیدم شدم وقتی نگاهش میکنم مهم نیست در چه شرایطیم دلم میخواد بپرم بغلش هوف بیخیال پسر خل و چل نشو...
یوهویی چشمم به یکی از خونه ها افتاد
+اون ات نیست؟؟؟
#با تمام سرعتم دویدم سمتش که یک دفعه غش کرد رو پام ولی اون فقظ یک دزد تو خونش دیده بود انقدر ترسوعه؟؟
ات رو بغل کردم گذاشتمش جایی که یک دفعه روش لقد نکنم و دویدم به سمت دزده تا خواستم بزنمش یکی از پشت روی دهنم دستمالی گذاشت و دیگه چیزی نفهمیدم
#ات ویو
با سر درد شدیدی چشمام رو باز کردم به خودم یک نگاهی انداختم دیدم به یک صندلی بسته شدم ترسیدم و داد زدم
*کمکم کنی...
که با صدای کسی حرفم قطع شد
+هیشش ات من تلاش کردم کسی صدامون رو نمیشنوه
*تو.. تو اینجا چیکار میکنی؟
دیدم جیمین هم به یک صندلی بسته شده که صندلیش به صندلی من بسته شده
+خیر سرم اومدم نجاتت بدم خودم افتادم تو دردسر
*م..منو نجات ب..دی؟
+بیخیال
که با صدای کسی مکالممون متوقف شد
÷واق واق واق بسه دیگه آنقدر زر نزنید سرم به چخ رفت
من از ترس نزدیک بود خودمو خیس کنم ولی جیمین نه اصلا به نظر نمیرسید چیزی به نام ترس تو وجودش باشه
+هیی تو کی هستی با من و ات چیکار داری
÷مجبورم جواب بدم؟اووو راستی پس اسم این خوشگله ات هست درسته؟
+هییی درسته خشگله ولی صاحب داره
÷اوی اوی تند نرو بابا فعلا که قراره ما خودم شه
منی که مونده بودم سر حرف جیمین از یه لحاظ خوش حالم کرد از یه لحاظ کنجکاو که منظورش چیه و خوش حال بودم که طرفمون گرفته
(گایز ات بچه بسیار پاستوریزه ای هست😂)
+چه گوهی میخوای بخوری مثلا؟
÷واقعا میخوای بدونی؟
+اوهوم بگو ببینم
÷خیل خوب...
جر خودم لایک کنید😀💔
#jimin
#Jin
#jk
#v
#bts
پارت ⁵
#ات ویو
که یوهو دیدم تو خونم یک دزده میدونم دزد ترس نداره ولی من واقعا ترسوعم و از هر چیز کوچیکی حتی میترسم
از ترس غش کردم ولی متماعنم رو زمین نیوفتادم دیگه چیزی نفهمیدم
# جیمین ویو
داشتم توی یک کوچه خلوت راه میرفتم نمیدونم چرا فکر کنم شیفته اون میکاپ ارتیست جدیدم شدم وقتی نگاهش میکنم مهم نیست در چه شرایطیم دلم میخواد بپرم بغلش هوف بیخیال پسر خل و چل نشو...
یوهویی چشمم به یکی از خونه ها افتاد
+اون ات نیست؟؟؟
#با تمام سرعتم دویدم سمتش که یک دفعه غش کرد رو پام ولی اون فقظ یک دزد تو خونش دیده بود انقدر ترسوعه؟؟
ات رو بغل کردم گذاشتمش جایی که یک دفعه روش لقد نکنم و دویدم به سمت دزده تا خواستم بزنمش یکی از پشت روی دهنم دستمالی گذاشت و دیگه چیزی نفهمیدم
#ات ویو
با سر درد شدیدی چشمام رو باز کردم به خودم یک نگاهی انداختم دیدم به یک صندلی بسته شدم ترسیدم و داد زدم
*کمکم کنی...
که با صدای کسی حرفم قطع شد
+هیشش ات من تلاش کردم کسی صدامون رو نمیشنوه
*تو.. تو اینجا چیکار میکنی؟
دیدم جیمین هم به یک صندلی بسته شده که صندلیش به صندلی من بسته شده
+خیر سرم اومدم نجاتت بدم خودم افتادم تو دردسر
*م..منو نجات ب..دی؟
+بیخیال
که با صدای کسی مکالممون متوقف شد
÷واق واق واق بسه دیگه آنقدر زر نزنید سرم به چخ رفت
من از ترس نزدیک بود خودمو خیس کنم ولی جیمین نه اصلا به نظر نمیرسید چیزی به نام ترس تو وجودش باشه
+هیی تو کی هستی با من و ات چیکار داری
÷مجبورم جواب بدم؟اووو راستی پس اسم این خوشگله ات هست درسته؟
+هییی درسته خشگله ولی صاحب داره
÷اوی اوی تند نرو بابا فعلا که قراره ما خودم شه
منی که مونده بودم سر حرف جیمین از یه لحاظ خوش حالم کرد از یه لحاظ کنجکاو که منظورش چیه و خوش حال بودم که طرفمون گرفته
(گایز ات بچه بسیار پاستوریزه ای هست😂)
+چه گوهی میخوای بخوری مثلا؟
÷واقعا میخوای بدونی؟
+اوهوم بگو ببینم
÷خیل خوب...
جر خودم لایک کنید😀💔
#jimin
#Jin
#jk
#v
#bts
۸.۰k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.