زندگی اگر بدون تجربههای تازه باشد به مفت هم نمیارزد ا

زندگی اگر بدون تجربه‌های تازه باشد، به مفت هم نمی‌ارزد. اگر نتوانی ماجراجویانه در پی زیستن باشی و در میان قواعد کهنه‌ی جهان، جایی برای خودت کشف کنی، چه فایده دارد زندگی؟ و هر چیز دیگری خلاف این باشد، نفی زندگی‌ست. گرفتار شدن در چرخه‌های تکراری، چنگ انداختن برای یک آسایش زودگذر و دور شدن از تمام ماجراهایی که نقشه‌شان را خودت کشیده بودی، می‌شود یأس، رکود، ایستایی. و من از همین غمگینم؛ چون می‌دانم اشتیاقِ هزاران کشف شخصی در اتاق‌های تنم اسیر است، ولی نمی‌توانم بعضی‌چیزها را تجربه کنم. می‌دانم توانم برای شکستن قاعده‌های مرسوم جهان کافی نیست، می‌دانم دیگر نمی‌توانم آن سطح از شادی را تجربه کنم که قلبم را تکان بدهد، نه برای اینکه قلبم از کار افتاده، برای این‌که زندگی بیش از آنچه انتظار داشتم محدود است. می‌دانم که خواستن هم، همیشه توانستن نیست. انگار یکی در دایره‌ی اجبار بهت بگوید: تو در این نقطه‌ای، جای تو این‌جاست و سهم تو همین است؛ اما این یکی دیگر پذیرفتنی نیست، اصلاً چرا باید این اسب سرکش را رام کرد؟


#نعیمه_بخشی
دیدگاه ها (۰)

میدانم گاهی تلخ ام؛گس ام؛بیشتر از معمولِ زندگیِ یک نواختم؛بد...

مي ترسم. واسه همين همه جا دارم يه ذره يه ذره از تو قايم مي ك...

حالا که این کلمات را میخوانی، این را هم بدانی بد نیست عزیزمک...

دم صبحه. داریم از ساحل برمی‌گردیم. بارون میاد. مستیم. بهت می...

موسیقی

خودت را تماشا کن، بی قضاوت،فقط تماشا کن !چقدر محتاج تحسین هس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط