رقاصانـ چشمـ طوسی 🌪
رقاصانـ چشمـ طوسی 🌪
پارت 4
ویو یونگی:
~هوم بیدارم بیدارم
زبو.....نشو دوباره کشید رو لبام که لباشو به دندون گرفتم و مک زدم
یک مین بعد ازش جدا شدم و گفتم
~ اگه بخوای ببوسیم باید اینجوری ببوسی
پامو بالا بردم و خواستم بذارمش روی پاهاش که
*آهههه......آییییییی
~چیشد
با دیدن پام که به دی...کش برخورد کرده تعجب کردم
زانوم مستاقیم خورده بود به دی....کش از درد پیچید به خودش
*مرتیکه دستو پا چلفتی
*آییی ننه عقیم شدمم
عمینجوری غر میزد و ناله میکرد که لبامو کوبوندم رو لباش و مک زدم و دو مین بعدش
~اروم دیگه چته
*هی زدی تو....
دوباره لبامو چسبوندم به لباش که محشیانه شروع کرد به مک زدن
لباشو ول کردم و سرمو بردم تو گردنش
و گردنش و مارک کردم
مارکم دیگه هیچوقت پاک نمیشد هیچ وقت
*آه چیکار میکنیی میدونی این مارک دیگه نمیرههه؟
~اوم واسه همینم مارکت کردم امگا کوچولو
چشمای جیمین برقی زد و دوباره برگشت به حالت کیوتش
~هی خوبی؟
*ولم کن (کیوت)
بغلش کردم و محکم به خودم فشردمش
*خفه شدممم(کیوت)
بوسه ای رو موهاش زدم و ولش کردم
~گشنمه
*من.....
لبامو گذاشتم رو لباش و دوباره مک زدم
بعد ⁶ مین ولش کردم و به لبای کبود شده و باد کردش نگاه کردم
*چیکار میکنیی دیوونه
~غذا خوردم دیگه(کیوت)
اون لحظه بود که فهمیدم میتونم به غیر از تهیونگ پیش این امگا کوچولو هم ساید کیوتمو نشون بدم
*کیوتت
~چنگ میزنماا(کیوت با حالت گربه ای)
*باشه باشه تسلیمم
دوباره بغلش کردم و گفتم
~یاا تو چجوری انقد کیوتی جوجه
همینجوری تو بغلم بود و داشتیم حرف میزدیم
که یهو کرمم گرفت و شروع کردم به قلقلک دادنش
*اههههه،،،، نک..... نکنننن(خنده)
~(خنده زیاد)
که یهو در باز شد و اجوما اومد داخل
با دیدن من و جیمین که نیمه لخت بودیم و بالاتنمون لباس نداشت دستشو گذاشت جلوی دهنش و گفت
اجوما: ببخشید انگار بد موقع مزاحم شدم
~نه ولش کن اجوما چیزی نیست
اجوما: صبحونه حاظره ارباب
جیمین با دیدن فرد غریبه دوباره گرگش نفس کرده بود و تو بی حال ترین حالت خودش بود
با دستای بی حالش زد به دستم و گفت
*یونگیا میشه لباسامو عوض کنی(بی حال)
~باشه بیبی...... اجوما میضه بری بیرون؟ الان میایم
اجوما: چشم ارباب
تعظیمی کرد و در و بست و رفت
رفتم سمت کمدم و لباس برداشتم و لباسای جیمین رو (حتی باکس....رش) رو در اوردم و لباسای راحتی تنش کردم که نق زد و گفت
*اهه میخوام برم حموممم(بی حال)
~هوففف
لباشو دوباره در اوردم و براید بغلش کردم و بردم سمت حموم وان رو پر از اب کردم و جیمین و گذاشتم داخلش
و رفتم اون طرف وان و شامپو زدم به موهاش و شروع کردم مالیدن شامپو به موهاش
بعدش بدنش و موهاشو شستمو....
ادامه دارد......
پارت 4
ویو یونگی:
~هوم بیدارم بیدارم
زبو.....نشو دوباره کشید رو لبام که لباشو به دندون گرفتم و مک زدم
یک مین بعد ازش جدا شدم و گفتم
~ اگه بخوای ببوسیم باید اینجوری ببوسی
پامو بالا بردم و خواستم بذارمش روی پاهاش که
*آهههه......آییییییی
~چیشد
با دیدن پام که به دی...کش برخورد کرده تعجب کردم
زانوم مستاقیم خورده بود به دی....کش از درد پیچید به خودش
*مرتیکه دستو پا چلفتی
*آییی ننه عقیم شدمم
عمینجوری غر میزد و ناله میکرد که لبامو کوبوندم رو لباش و مک زدم و دو مین بعدش
~اروم دیگه چته
*هی زدی تو....
دوباره لبامو چسبوندم به لباش که محشیانه شروع کرد به مک زدن
لباشو ول کردم و سرمو بردم تو گردنش
و گردنش و مارک کردم
مارکم دیگه هیچوقت پاک نمیشد هیچ وقت
*آه چیکار میکنیی میدونی این مارک دیگه نمیرههه؟
~اوم واسه همینم مارکت کردم امگا کوچولو
چشمای جیمین برقی زد و دوباره برگشت به حالت کیوتش
~هی خوبی؟
*ولم کن (کیوت)
بغلش کردم و محکم به خودم فشردمش
*خفه شدممم(کیوت)
بوسه ای رو موهاش زدم و ولش کردم
~گشنمه
*من.....
لبامو گذاشتم رو لباش و دوباره مک زدم
بعد ⁶ مین ولش کردم و به لبای کبود شده و باد کردش نگاه کردم
*چیکار میکنیی دیوونه
~غذا خوردم دیگه(کیوت)
اون لحظه بود که فهمیدم میتونم به غیر از تهیونگ پیش این امگا کوچولو هم ساید کیوتمو نشون بدم
*کیوتت
~چنگ میزنماا(کیوت با حالت گربه ای)
*باشه باشه تسلیمم
دوباره بغلش کردم و گفتم
~یاا تو چجوری انقد کیوتی جوجه
همینجوری تو بغلم بود و داشتیم حرف میزدیم
که یهو کرمم گرفت و شروع کردم به قلقلک دادنش
*اههههه،،،، نک..... نکنننن(خنده)
~(خنده زیاد)
که یهو در باز شد و اجوما اومد داخل
با دیدن من و جیمین که نیمه لخت بودیم و بالاتنمون لباس نداشت دستشو گذاشت جلوی دهنش و گفت
اجوما: ببخشید انگار بد موقع مزاحم شدم
~نه ولش کن اجوما چیزی نیست
اجوما: صبحونه حاظره ارباب
جیمین با دیدن فرد غریبه دوباره گرگش نفس کرده بود و تو بی حال ترین حالت خودش بود
با دستای بی حالش زد به دستم و گفت
*یونگیا میشه لباسامو عوض کنی(بی حال)
~باشه بیبی...... اجوما میضه بری بیرون؟ الان میایم
اجوما: چشم ارباب
تعظیمی کرد و در و بست و رفت
رفتم سمت کمدم و لباس برداشتم و لباسای جیمین رو (حتی باکس....رش) رو در اوردم و لباسای راحتی تنش کردم که نق زد و گفت
*اهه میخوام برم حموممم(بی حال)
~هوففف
لباشو دوباره در اوردم و براید بغلش کردم و بردم سمت حموم وان رو پر از اب کردم و جیمین و گذاشتم داخلش
و رفتم اون طرف وان و شامپو زدم به موهاش و شروع کردم مالیدن شامپو به موهاش
بعدش بدنش و موهاشو شستمو....
ادامه دارد......
۸۰۷
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.