P:2
P:2
و با دستم سرمو ماساژ میدادم جئون عوضی میکشمتتتت!
ویو ب صبح:
ات: از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ نبود رفتم سرویس بهداشتی و کارای لازمو انجام دادم و رفتم پایین ک خدمتکار اومد
خدمتکار: خانم..ارباب گفتن ک صبح زود میرن و شب زود برمیگردن و صبحانتونو امادس تعظیم کرد*
ات: هوم باشع رفتم پشت میز نشستم و مشغول خوردن شدم بعد از تموم شدن خدمتکار ظرف هارو جمع کرد و من رفتم کنار شومینع نشستم و کتاب موردعلاقمو برداشتم و شروع ب خوندنش شدم
نفهمیدم کی زمان گذشت اصن ی نگاهی ب ساعت انداختم ساعت ۵ نیم بود کتابمو گذاشتم روی میز گذاشتم
ات: این چند روز اصلا با تهیونگ رابطه نداشتم امشب ک اومد حالشو میگیرم اره
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم ب دوستم میا باهاش حرف زدم ک چند ساعت بعد قطع کردم واییی ساعت ۸ بودددد رفتم توی اشپز خونه و با کمک خدمت کار ها شام درست کردم و چیدم روی میز و منتظر تهیونم موندم ک صدای در اومد رفتم دیدم تهیونگ با ی دست گل رز قرمز توی دستش جلوم ایستادع بود
تهیونگ: بفرمایین لیدی
ات: تنک مصتر گل هارو از دست گرفتم و منو از کمرم گرفت و نزدیک خودش کرد و بو*سه ای ب لبم زد
ات: شام حاضرع
تهیونگ: باشع عشقم
تهیونم رفت طبقه بالا و منم گلارو گذاشتم توی گلدون و بوشون کرد و نشستم روی میز
ات: تهیونگ اومد و شاممونو خوردیم و تهیونگ گفت ک کار دارع رفت طبقه بالا حالا وقتش بود رفتم ی قهوه درست کردم و ۳ تا توش قرص تح*ریک کننده رو پودر کردم و ریختم توی قهوه و بردم بالا براش
ات: در اتاقو زدم و رفتم داخل: عشقم برات قهوه اوردم
تهیونگ: ممنون بیب قهوه رو گذاشتم روی میز و منم رو بروش نشستم منتظر بودم ببینم کی اون قهوه رو میخورع ایول بلاخرع خورد
ات: چی شد خوشمزس
تهیونگ: پوففف خیلی هوا گرمه
ات: ولی برعکس سرده
تهیونگ: تو...تو توش...اههه خدا لنتت کنع ات تهیونگ خواس بیاد سمتم ک زود فرار کردم همینی ک رسیدم خواسم درو ببندم پاشو گذاشت لای در
تهیونگ: منو تح*ریک میکنی بعد فراد میکنی نوچ نوچ باید تاوانشو پس درو باز کرد و اومد داخل و منو پرت کردو(صلواتتتتتت🗿🤲)
صبح ویو: از خواب بیدار شدم دلم درد نمیکرد چون تهیونگ دیشب زیر دلمو ماساژ داد دیدم مثل ی خرس عسلی خواب بود واییی دلم براش ضعف رفت ک کم کم چشماشو باز کرد
ات: دیشب خیلی خوب بودااا
تهیونگ: اره خنده* چندتا قرص ریخته بودی
ات: ۳ تا
تهیونگ: چیییی من میگماین همع توت می*کوبیدم اروم نمیشدم
ات: حیحی
تهیونگ: حالا ک انقد شیطونی میکنی پا شد روم خیمه زود و یهو قلقلکم داد
تهیونگ: منم ب حسابت میرسممم
ات: تهیونگگگگ ...وای نکننن....باشع باشع...قلط..کردمممم (خنده) ازم دست کشید
ات: واهی خدا خیارت کنه(خنده)
تهیونگ: چی خدا منو خیار کنه نکنه بازم قلقلک میخوای
ات: نه نه اصن...
لایک:۱۰
و با دستم سرمو ماساژ میدادم جئون عوضی میکشمتتتت!
ویو ب صبح:
ات: از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ نبود رفتم سرویس بهداشتی و کارای لازمو انجام دادم و رفتم پایین ک خدمتکار اومد
خدمتکار: خانم..ارباب گفتن ک صبح زود میرن و شب زود برمیگردن و صبحانتونو امادس تعظیم کرد*
ات: هوم باشع رفتم پشت میز نشستم و مشغول خوردن شدم بعد از تموم شدن خدمتکار ظرف هارو جمع کرد و من رفتم کنار شومینع نشستم و کتاب موردعلاقمو برداشتم و شروع ب خوندنش شدم
نفهمیدم کی زمان گذشت اصن ی نگاهی ب ساعت انداختم ساعت ۵ نیم بود کتابمو گذاشتم روی میز گذاشتم
ات: این چند روز اصلا با تهیونگ رابطه نداشتم امشب ک اومد حالشو میگیرم اره
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم ب دوستم میا باهاش حرف زدم ک چند ساعت بعد قطع کردم واییی ساعت ۸ بودددد رفتم توی اشپز خونه و با کمک خدمت کار ها شام درست کردم و چیدم روی میز و منتظر تهیونم موندم ک صدای در اومد رفتم دیدم تهیونگ با ی دست گل رز قرمز توی دستش جلوم ایستادع بود
تهیونگ: بفرمایین لیدی
ات: تنک مصتر گل هارو از دست گرفتم و منو از کمرم گرفت و نزدیک خودش کرد و بو*سه ای ب لبم زد
ات: شام حاضرع
تهیونگ: باشع عشقم
تهیونم رفت طبقه بالا و منم گلارو گذاشتم توی گلدون و بوشون کرد و نشستم روی میز
ات: تهیونگ اومد و شاممونو خوردیم و تهیونگ گفت ک کار دارع رفت طبقه بالا حالا وقتش بود رفتم ی قهوه درست کردم و ۳ تا توش قرص تح*ریک کننده رو پودر کردم و ریختم توی قهوه و بردم بالا براش
ات: در اتاقو زدم و رفتم داخل: عشقم برات قهوه اوردم
تهیونگ: ممنون بیب قهوه رو گذاشتم روی میز و منم رو بروش نشستم منتظر بودم ببینم کی اون قهوه رو میخورع ایول بلاخرع خورد
ات: چی شد خوشمزس
تهیونگ: پوففف خیلی هوا گرمه
ات: ولی برعکس سرده
تهیونگ: تو...تو توش...اههه خدا لنتت کنع ات تهیونگ خواس بیاد سمتم ک زود فرار کردم همینی ک رسیدم خواسم درو ببندم پاشو گذاشت لای در
تهیونگ: منو تح*ریک میکنی بعد فراد میکنی نوچ نوچ باید تاوانشو پس درو باز کرد و اومد داخل و منو پرت کردو(صلواتتتتتت🗿🤲)
صبح ویو: از خواب بیدار شدم دلم درد نمیکرد چون تهیونگ دیشب زیر دلمو ماساژ داد دیدم مثل ی خرس عسلی خواب بود واییی دلم براش ضعف رفت ک کم کم چشماشو باز کرد
ات: دیشب خیلی خوب بودااا
تهیونگ: اره خنده* چندتا قرص ریخته بودی
ات: ۳ تا
تهیونگ: چیییی من میگماین همع توت می*کوبیدم اروم نمیشدم
ات: حیحی
تهیونگ: حالا ک انقد شیطونی میکنی پا شد روم خیمه زود و یهو قلقلکم داد
تهیونگ: منم ب حسابت میرسممم
ات: تهیونگگگگ ...وای نکننن....باشع باشع...قلط..کردمممم (خنده) ازم دست کشید
ات: واهی خدا خیارت کنه(خنده)
تهیونگ: چی خدا منو خیار کنه نکنه بازم قلقلک میخوای
ات: نه نه اصن...
لایک:۱۰
۶۶.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.