ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب

ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب
وصیت می‌کنم باشید از من با خبر امشب

مباشید ای رفیقان امشب ِ دیگر ز من غافل
که از بزم شما خواهیم بردن درد سر امشب

مگر در من نشان مرگ ظاهر شد که می‌بینم
رفیقان را نهانی آستین بر چشم تر امشب

مکن دوری خدا را از سر بالینم ای همدم
که من خود را نمی‌بینم چو شبهای دگر امشب

شرر در جان وحشی زد غم آن یار سیمین تن
ز وی غافل مباشید ای رفیقان تا سحر امشب


وحشی
دیدگاه ها (۱۲)

عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باشچند گه با یار بودی، چند گه...

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد ...

یار ما بی رحم یاری بوده استعشق او با صعب کاری بوده استلطف او...

الا ای شمع دل را روشناییکه جانم با تو دارد آشناییچو دل پیوست...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

🌱🍒بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکنمِهر حریف و یار دگر می‌کنی ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط