feik Part
feik Part ⁴:
لیانا: تعجب کردم مگه یونگی تور نبود اینجا چیکار میکنه یهو فهمیدم تو بیمارستانم و. فهمیدم قراره پوستم کنده بشه چون به یونگی چیزی راجب اینکه مریضم نگفتم
یونگی: بچه ها میشه یه لحظه برید بیرون(خونسرد و جدی)
لیانا: همینکه اعضا رفتن بیرون از اتاق یونگی اومد جلو کنار تخت
یونگی: چرا بهم نگفتی؟(جدی)
لیانا: خو....خوب نمیخواستم نگران بشی همین(مظلوم)
یونگی: تو با اینکه میدونستی من بدم میاد وقتی مریضی و چیزی بهم نمیگی بدم میاد ولی باز کار خودت رو کردی(جدی)
لیانا: خو...خوب ببخشید قول میدم دیگه تکرار نشه(مظلوم)
یونگی: هوفففف میدونی چقدر روت حساسم بار اخرت باشه به اموال من آسیب میزنی و بهم نمیگی(جدی)
لیانا: باشه باشه قول میدم حالا میشه بغلم کنی(ذوق و مظلوم)
یونگی: بیا اینجا پیشی کوچولو(خنده و اروم بغلش کرد)
پایان
لیانا: تعجب کردم مگه یونگی تور نبود اینجا چیکار میکنه یهو فهمیدم تو بیمارستانم و. فهمیدم قراره پوستم کنده بشه چون به یونگی چیزی راجب اینکه مریضم نگفتم
یونگی: بچه ها میشه یه لحظه برید بیرون(خونسرد و جدی)
لیانا: همینکه اعضا رفتن بیرون از اتاق یونگی اومد جلو کنار تخت
یونگی: چرا بهم نگفتی؟(جدی)
لیانا: خو....خوب نمیخواستم نگران بشی همین(مظلوم)
یونگی: تو با اینکه میدونستی من بدم میاد وقتی مریضی و چیزی بهم نمیگی بدم میاد ولی باز کار خودت رو کردی(جدی)
لیانا: خو...خوب ببخشید قول میدم دیگه تکرار نشه(مظلوم)
یونگی: هوفففف میدونی چقدر روت حساسم بار اخرت باشه به اموال من آسیب میزنی و بهم نمیگی(جدی)
لیانا: باشه باشه قول میدم حالا میشه بغلم کنی(ذوق و مظلوم)
یونگی: بیا اینجا پیشی کوچولو(خنده و اروم بغلش کرد)
پایان
- ۳.۰k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط