سناریو

#سناریو
#هیونجین



وقتی میخواد برات کادو بخره ولی.... ( سناریو کوتاه... )


ویو هیون

امروز تولد ا.ت بود و چند وقتی بود گیر داده بود به آیفن ۱۸ ( من پیشرفتم 🥹 ) برا همین رفتم تا براش بگیرم تا دوماه دهنش رو ببنده ( بی ادببببب )

رفتم مبایل فروشی و یه سفید براش خریدم و چنتا قاب گرفتم و رفتم خونه

ویو ا.ت
امروز تولدم بود و میدونستم هیون میخواد برام گوشی بخره چون خیلی سرش غرغر کرده بودم پس تا از خونه رفت بیرون رفتمو لباس موشگل پوشیدم و اومدم تو حال فیلم دیدم تا وقتی میاد بهم شک نکنه و تو ذوقش نزنم

ویو هیون
رسیدم خونه و در رو باز کردم
+من اومدم
-خوش اومدی ( بهش نگاه کردی )
-ببینم چرا دستات پشت کمرته
+چون....برات کادو خریدم
-چیییییییییی مرسییییییییییییییییییی ( شروع کردی بپر بپر کردن ) ( همش فیلمه )
-ببینم برام چی خریدی هوم ؟
+بفرما ( نشونت داد )
-عررررررر
+خوشت اومد هوم ؟
-معلومه
+خوبه پس بازش کن
-نه چون تو پولشو دادی تو باز کن
+باشه بدش من
-بیا
+ داشت بازش میکرد که چون برعکس بار کرده بود گوشی افتاد و به.....رفت😔
-هیوننننننننننن
+واااای نهههههههه ببخشیدددددددد
-از خونه برو بیروننننننننن ، الانننننننننننن
+گوه خوردم باشه
( یک هفته بعد)
ویو راوی

از اون روز به بعد ا.ت هی عکس ماشین و خونه به هیون نشون میده و در آخر هیون مجبور میشه براش ماشین بخره🤣....

پایان...
iris
دیدگاه ها (۰)

سناریو

خببببب بزارید یه چیزی بگم...جدیدا زیاد داره سناریو هام گزارش...

فیک مافیای سیاه من part 3

ا،ت دلش میخواست هر کاری ممکنه بکنه تا بفهمه هیون درواقع کیه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط